جلال نه پیشگوست نه پیامبر؛جرمش این می بود که اسرار هویدا می کرد_خبررسان

کتاب , داستان ,

[ad_1]
به گزارش خبررسان

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبررسان از تنسیم، کتاب «جلال ناخوانده» او گفت‌وگویی است با محمدحسین دانایی بر پایه یادداشت‌های انتشار نشده زنده‌یاد جلال آل احمد درمورد دو کتاب مهم و اثرگذار او، «غرب‌زدگی» و «در خدمت و خیانت روشنفکران». «جلال ناخوانده» که آن را برگی از دفتر تاریخ معاصر ایران توصیف کرده‌اند، به تلاش غلامرضا خاکی نوشته و از سوی انتشارات همرخ انتشار شده است.

این کتاب نه نقد تحلیلی ساختار و محتوای افکار و اندیشه‌‌های جلال آل‌‌احمد است و نه در پی دفاع از شخصیت و احوال و آثار او، بلکه کندوکاوی تازه، روشمند و موثر است در یک سند تاریخی مکتوب و یقیناً بی­‌نظیر. این سند تاریخی انتشار نشده- که با زبان گفتاری نوشته شده- چیزی نیست جز «یادداشت‌‌های روزانه جلال آل‌احمد». کتاب در واقع تلاش دارد سیر شکل‌گیری دو تاثییر معروف آل احمد را بر مبنای یادداشت‌های او بازدید کند. نگارنده برای کاوش در یادداشت‌های جلال، رویکرد خاطره­‌خوانی تحلیلی را با مقصد تاریخ­‌نگاری فکری (Intellectual Historiography) به ‌کار گرفته است. او در فرآیند کار از همراهی محمدحسین دانایی خواهرزاده جلال برخوردار بوده است. دانایی از نزدیک در جریان امور مربوط به زندگی دایی خود قرار داشته و در فرآیند اجرایی تدوین کتاب‌های «غرب‌زدگی»، «در خدمت و خیانت روشنفکران» نیز نقش داشته است و اکنون نیز اصل یادداشت‌های مذکور را در اختیار دارد.

کتاب‌های «غرب‌زدگی» و «در خدمت و خیانت روشنفکران» جلال موافقان و مخالفان پر و پا قرصی دارد؛ به طوری که بعد از گذشت بیشتر از ۶۰ سال از نگارش و انتشار کردن آنها، هم چنان در محافل ادبی مورد تحلیل و بازدید قرار می‌گیرد. این که جلال در چه بستر تاریخی اجتماعی این دو تاثییر را خلق کرد و مسائل نقل شده در آن تا چه اندازه مبتلی به امروز ایرانی‌ها است، از جمله سوال‌هایی است که می‌توان به بهانه انتشار کردن «جلال ناخوانده» نقل کرد. خبررسان از تنسیم به همین مناسبت با دانایی به او مباحثه پرداخته است که در ادامه می‌خوانید:

 *تسنیم: آقای دانایی انتشار کردن کتاب «جلال ناخوانده» مجدداً دقت اهالی فکر و فرهنگ را به دو تاثییر مهم و اثرگذار جلال، یعنی «غرب‌زدگی» و «در خدمت و خیانت روشنفکران» جلب کرد. این تاثییر با چه دغدغه و هدفی نوشته و انتشار شد؟

کتاب «جلال ناخوانده» محصول همکاری من با یکی از دوستان به نام دکتر غلامرضا خاکی است. شرکت انتشاراتی همرخ هم چاپ اول آن را در سال ۱۴۰۲ انتشار کرده، یعنی در سالی که مصادف با یکصدمین سالگرد تولد مرحوم جلال آل­احمد است. نوشته این کتاب هم حول دو محور دور می‌زند: محور اول او گفت و گو و بازدید نظریاتی است که مرحوم آل­احمد در قالب دو کتاب مهم خودش، یعنی کتاب «غربزدگی» و کتاب «در خدمت و خیانت روشنفکران» نقل کرده است. محور دوم هم بازدید انگیزه­‌ها و نحوه انعقاد نطفه و چگونگی شکل­‌گیری و تدوین و انتشار کردن این دو تاثییر و سپس هم مروری بر بازتاب­‌ها و عکس العمل‌­های عمومی نسبت به این دو کتاب است؛ یقیناً یک فصل پایانی هم داریم که مشتمل است بر سه پیوست، اول: کاوشی در ابعاد وجودی جلال، دوم: چند و چون یادداشت­‌های روزانه جلال آل­احمد، سوم: تأملی در دیدگاه­‌های آل‌­احمد در باره تکنولوژی.

 این کتاب یک ویژگی مهم هم دارد که ملزوم است به آن هم اشاره کنم، منظورم این است که کتاب زیاد مستند تنظیم شده و در واقع، نوعی سندنگاری است؛ یعنی در جابجای آن تلاش کرده‌­ایم که از یادداشت‌­ها و نوشته­‌های خود آل­‌احمد منفعت گیری کنیم و هر کجا هم که خودمان تحلیلی داشته‌­ایم، بلافاصله عین منبع های و مأخذ مهم برای آن تحلیل را ذکر کرده­‌ایم.

تاریخچه و سابقه

این دو کتاب که در واقع، دو فصل از یک کتاب به حساب می‌­آیند، مشهورترین و در عین حال، او گفت و گو‌­برانگیزترین آثار آل ­احمد می باشند که از لحظه تولد و انتشار کردن، مورد دقت گسترده و خاص صاحبنظران و نظریه‌­پردازان در حوز مسائل سیاسی- اجتماعی و فرهنگی قرار گرفته­ و طبیعتاً امواج گوناگونی از موافقت و مخالفت را هم برانگیخته‌­اند، امواجی که تا این مدت هم وجود دارند و فراز و فرود آنها را در طول تاریخ اندیشگی معاصر ایران ناظر هستیم.

ضبط "ایرانگرد 6" اغاز شد + جزئیات زمان پخش از تلویزیون_خبررسان
ادامه مطلب

*تسنیم: انتشار کردن کتاب «غربزدگی» را می‌توان یک نقطه عطف در تاریخ ادبیات و جامعه‌شناسی ایران در دهه ۴۰ و ۵۰ به شمار آورد. اثری که از همان ابتدای انتشار کردن موافقان و مخالفان پر و پا قرصی داشته و دارد و همین ادامه‌دار بودن او گفت و گو‌ها تا امروز، بر اهمیت کتاب صحه می‌گذارد. ما در این کتاب با آل احمدی روبه رو هستیم که همچون طبیبی نشانه‌هایی از یک بیماری را بر پیکره هویت فرهنگی ایرانیان تشخیص می‌دهد، اما در کمال ناباوری برخی با آن مخالفت و گاه مقابله می‌کنند و تلاش دارند آن را نهان کنند. این اندیشه چه سابقه‌ای در آثار جلال دارد و موافقان و مخالفان آن زیاد تر از چه گروه‌هایی بودند؟

در سایت خبری خبررسان آخرین اخبارحوادث,سیاسی,فرهنگ وهنر,اقتصاد و تکنولوژی,دفاعی,ورزشی,ایران,جهان را بخوانید.

مرحوم آل­ احمد قبل از تدوین دو کتاب «غربزدگی» و «در خدمت و خیانت روشنفکران»، جزوه فرد دیگر را هم انتشار کرده می بود که در واقع، باید آن را پیش ­درآمد، یا به قول خودش تمرین این دو کتاب ­حساب کرد. این تمرین یا پیش ­درآمد، جزوه کوچکی است به اسم «سه مقاله دیگر».

در این جزوه کوچک سه مقاله وجود دارند: «ورشکستگی مطبوعات» که در سال ۱۳۳۷ نوشته شده- «چند مسئله درمورد خط و زبان فارسی» و “بلبشوی کتاب‌­های درسی” که هر دو در سال ۱۳۳۹ نوشته شده‌­اند. خود آل ­احمد این سه مقاله را معرف روزگار صاحبان قلم دانسته، روزگاری به قول خودش: «بی­رنگ و بو و خالی از حماسه و شور و پر از بطالت و از بین بردن تکلیف، دست­‌ها مختصر و صفی پراکنده، جزایری تک‌­تک و بی‌­رابطه، در بین دریایی از بی‌خبری و یک‌دستی…».

 همانطور که دیده می­‌شود، هر سه مقاله مزبور در باره مسائل فرهنگی ایران در فاصله سال­‌های ۱۳۲۹ تا ۱۳۳۱ می­‌باشند، مسائلی که انگارً به نظر می‌آیند که مربوط به تاریخ و قبل‌­اند، ولی اگر با دقت زیاد تر نگاه کنیم، فهمید می‌­شویم که در باره مسائلی می باشند که تا همین امروز هم گریبانگیر فرهنگ و جامعه ایران و ایرانی بوده و می باشند و با وجود گذشت این همه سال و آمدن و رفتن این همه آدم، هم چنان گریبان اهل قلم و فعالان فرهنگی ایران از شر آنها خلاص نشده!

چرایش را باید در آثار بعدی آل­احمد بخوانیم، یعنی دو کتاب معروف «غربزدگی» و «در خدمت و خیانت روشنفکران»، دو کتابی که نوشته مهم کتاب «جلال ناخوانده» به شمار می‌­روال.

نگاهی به غربزدگی

غربزدگی به طور کتاب برای اولین‌بار در سال ۱۳۴۱ به طور پنهانی انتشار شد، ولی قبل از آن تکه‌­هایی از آن در مجلات انتشار شده می بود و جامعه فرهنگی سرزمین از وجود این چنین ایده­‌هایی باخبر می بود. خود آل­ احمد درمورد محتوای این کتاب می­‌گوید: «سخن مهم این دفتر در این است که ما نتوانسته‌­ایم شخصیت فرهنگی- تاریخی خودمان را در روبه رو ماشین و هجوم جبری­اش نگه داری کنیم، بلکه مضمحل شده‌­ایم. سخن در این است که ما تا هنگامی ماهیت و مبنا و فلسفه تمدن غرب را درنیافته‌­ایم، و تنها به طور و به ظاهر، ادای غرب را درمی‌­آوریم، درست همچون آن خریم که در پوست شیر رفت و دیدیم که چه به روزگارش آمد. اگر آنکه ماشین را می­‌سازد، اکنون خود فریادش بلند است و خفقان را حس می­‌کند، ما حتی از این که در زیّ خادم ماشین درآمده­ایم، ناله که نمی­‌کنیم، هیچ، پُز هم می­‌دهیم… همچون کلاغی ادای کبک را درمی­‌آوریم… بدیهی است که ما تا هنگامی تنها مصرف­‌کننده­‌ایم، تا هنگامی ماشین نساخته­‌ایم، غربزده‌­ایم. و خوشمزه اینجاست که تازه هنگامی ماشین را ساختیم، ماشین­‌زده خواهیم شد! درست همچون غرب که فریادش از خودسری تکنولوژی و ماشین به هواست. سپس ادامه می­‌دهد: ما حتی عُرضه این را نداشتیم که همچون ژاپن باشیم که از صد سال پیش به شناخت ماشین همت گماشت و با غرب دعوی رقابت کرد و بازارشان را از دستشان گرفت، عاقبت با بمب اتم کوبیدندش تا بداند که از بعد خربزه­ خوردن چه لرزی هست!»

 این روایت دقیق خود آل­ احمد از عمق و مغز و معنی ایده غرب‌زدگی است، ولی آنچه از این ایده هوشمندانه و وطن­دوستانه و شفاف برداشت و تبلیغ شد، یک معنی کاملاً انحرافی و وارونه می بود، یعنی از یک طرف، دستگاه­‌های حکومتی زمان شاه داخل گود شدند برای تحریف و تخریب این ایده و فریب «افکار عمومی»، که عبارت صحیحش «احساسات عمومی» است، نه «افکار عمومی»! منظورم همان نیروهایی است که صریحاً و رسماً دست‌نشانده و گوش به فرمان دولت­‌های غربی بودند و حیات و مماتشان به اراده و نفوذ غربی­‌ها بستگی داشت و کار اداره سرزمین را به جایی رسانده بودند که نه تنها تعیین خط‌­مشی­‌های سیاست و اقتصاد مملکت در اختیار غربی­‌ها قرار گرفته می بود، بلکه انتخاب نمایندگان مجلس و وزرا و استانداران و فرماندهان ارتش هم به مسئولیت سفارتخانه‌­های امریکا و انگلیس و شوروی و فرانسه گذاشته شده می بود و تقریباً چیزی از هویت و شخصیت و فرهنگ و تمدن ایرانی باقی نمانده می بود.

در جست وجوی زندگی با کتابی از ناصری_خبررسان
ادامه مطلب

کتاب , داستان ,

از طرف دیگر هم خود غرب‌‌زده‌­ها داخل میدان فریبکاری و خیانت شدند، همان غرب‌زده­‌هایی که از راه غرب‌زدگی نان می­‌خوردند و با انتشار کردن کتاب «غرب‌زدگی»، موقعیت و منافع خودشان را در خطر می‌­دیدند و در نتیجه، تبلیغ می­‌کردند که: بله، آل­ احمد ناموافق غرب و تکنولوژی است و در نتیجه، ناموافق علم و پیشرفت و تمدن است! بعد مرتجع است و عقب­‌مانده و سنت­‌گراست و می­‌خواهد ایرانی­‌ها کماکان به عهد قاجار برگردند، سوار درشکه و گاری بشوند، با آفتابه به توالت بروند و کرسی‌­ها و اجاق­‌هایشان را با سوزاندن فضولات گاو و الاغ گرم کنند و خلاصه از نعمات تجدد و تمدن محروم بمانند! سپس هم موج افترا‌­پراکنی و هوچی­‌گری.

عکس العمل جامعه

ولی با وجود اینهمه جفاکاری و ناجوانمردی، باز هم این سخن حق جلال بر دل­های پاک و صادق تاثییر کرد و تا این مدت هم که تا این مدت است، کف جامعه و اکثریت جامعه نسبت به غرب بدبین است و دلواپس است که مبادا دولت­های غربی و نیروهای بیگانه، به بهانه ورود علم و تکنولوژی و حتی ایدئولوژی، داخل حیاط خلوت ما شوند و زمام امور مملکت ما را به دست بگیرند. به عبارت دیگر، وجدان آگاه جامعه می­داند که افرادی همانند آل­احمد واقعاً با درد و رنجِ مردم زمانه‌ آشنا بوده­اند و نسبت به این درد و رنج­ها بی اعتنا نبوده­اند و از خیانت به خاک و ملت و فرهنگ و تمدن و تاریخ ایران رنج می‌بردند. به عبارت دیگر، وجدان عمومی جامعه هشیار است و می­فهمد که این چنین افرادی هم «دردشناس» بوده­اند و هم «درمان‌یاب» و به همین علت است که افراد آزاده­ای همانند مرحوم آل­احمد، بجای قبول نوکری دولت و سرگرم­شدن به آخور نعمات مادی و دنیوی، همه‌جور تحقیر و توهین را به جان می‌خرند و از افشای حقایق دست برنمی­دارند.

در باره «در خدمت و خیانت روشنفکران»

*تسنیم: اشاره فرمودید که کتا ب«جلال ناخوانده» بر مبنای یادداشت‌های انتشار نشده دو کتاب از جمله «در خدمت و خیانت روشنفکران» تدوین و نوشته شده است. مقداری درمورد این تاثییر از جلال و نقش آن در جامعه‌شناسی جریان روشنفکری ایران توضیح دهید. این تاثییر از این منظر از چه جایگاهی برخوردار است؟

 کتاب «در خدمت و خیانت روشنفکران» همانطور که قبلاً اشاره شد، در واقع، ادامه او گفت و گو غربزدگی است، یقیناً تأکیدش به طور خاص بر نوع برخورد روشنفکران و مدعیان فرهنگ­‌مداری با قضیه غرب و غربزدگی است و انتقاد از نحوه حرکت آنان و وادادگی در برابر خطری که تاریخ و فرهنگ و تمدن ایران را تهدید می­‌کند. آل­ احمد در این کتاب روشن می­‌کند که روشنفکرجماعت ایرانی تا کجا و در کجا خدمت کرده­ و تا کجا و در کجا خیانت، تا کجا و در کجا از کیان ملی دفاع کرده­ و در کجاها دست به خیانت زده­ و وطن را فروخته­، آنهم چه ارزان و بعضی اوقات مفت!

گرچه قسمت­‌هایی ازین کتاب در زمان حیات خود آل­ احمد در مطبوعات چاپ شد، ولی چاپ کامل آن به طور کتاب سپس از فوت او، یعنی در سال ۱۳۵۶ اتفاق افتاد. زیاد از صاحبنظران اعتقاد دارند که این کتاب یک نمونه کامل و دقیق از یک تحقیق در عرصه مسائل بزرگ اجتماعی است، تحقیقی زنده، معتبر، گویا، جاندار و در عین حال، منطبق با اصول و معیارهای پژوهشی قابل قبول.

اولین مورد خیانت روشنفکران که در این کتاب ذکر شده و اتفاقاً انگیزه مهم تدوین این کتاب هم شده، برخورد روشنفکران با ماجراهای ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ است. خود آل­ احمد درین مورد می‌­گوید: «مطرح اول این دفتر در دی‌ماه ۱۳۴۲ ریخته شد، به انگیزه خونی که در ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ از مردم تهران ریخته شد و روشنفکران در مقابلش دست­‌های خود را به بی‌­اعتنایی شستند.»

کتاب , داستان ,

*تسنیم: چرا بی‌­اعتنایی روشنفکران در برابر حادثه ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ جهت برانگیختگی آل­ احمد شد و علتشد که او در حالیکه خودش پرچمدار جریان روشنفکری سرزمین در دهه ۱۳۴۰ می بود، تصمیم به نگارش این چنین کتابی بگیرد؛ کتابی که زیاد تر کارنامه ناکامی و رسوایی جریان روشنفکری است تا گزارش خدماتش؟

برای یافتن جواب این سوال باید به ساختار فکری و نظریات اجتماعی آل­ احمد رجوع کرد. مطابق تعریفی که آل ­احمد از روشنفکری داده، روشنفکر فردی است که نسبت به جامعه خودش حساس باشد، یعنی حس ضمانت و مسئولیت اجتماعی داشته باشد؛ به این علت، فردی یا افرادی که در برابر حادثه مهمی همانند قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، بی­تفاوت مانده­ و سکوت کرده‌­اند، آن هم به این علت که رهبری­‌اش به دست خود روشنفکران نیست، بلکه روحانیت سنتی پرچمدار آن است، نه تنها با لیاقت گفتن روشنفکری نیستند، بلکه به علت سکوتشان، باید در ردیف مزدوران حکومتی قرار گیرند، حکومتی که در برابر خواسته گیرم غیرعقلایی و متحجرانه ملت خودش می‌­ایستد و دست به چنان کشتارهایی می‌­زند.

پیمان خازنی با حکیم نظامی گنجوی به ورونژ روسیه می رود_خبررسان
ادامه مطلب

جلال به وجدانش خیانت نکرد

 این کتاب به وضوح نشان می­دهد که آل ­احمد همانطور که در برابر نفوذ استعمار در قالب تکنولوژی و تمدن ماشینی موضع­‌گیری می‌­کند و نظریات خودش را بدون بیم و هراس در کتاب غرب‌زدگی گفتن می­‌کند، در روبه رو استبداد هم خاموش و منفعل نیست. بدون تردید آل­‌احمد هم زیاد ‌راحت می‌توانست همانند بقیه روشنفکران و اهل قلم، خودش را به نفهمی بزند، یا به بهانه این که جنبش ۱۵ خرداد متحجرانه و غیرروشنفکرانه است، سر خودش را پایین بیندازد و به جای این که با قشر کوچک، ولی دردسرساز جامعه دچار شود و شهرت و محبوبیت خودش را به خطر بیندازد، به سمت منافع خودش برود، یعنی یا پست و مقام دولتی بگیرد، چون دولت هم از خدا می‌­خواست که او را هم جذب کند و با دادن حق­‌السکوت جلوی ناموافق­‌خوانی­‌هایش را بگیرد، یا می­‌توانست به سمت فعالیت‌های اقتصادی نان و آب دار برود و زندگی مجللی را برای خودش دست‌وپا کند، ولی او به وجدان خودش خیانت نکرد و ضمانت و مسئولیت اجتماعی خودش را زیر پا نگذاشت و حاضر نشد که برای مصالح و منافع شخصی، حرمت و حیثیت جامعه را نادیده بگیرد و در نتیجه، بدون هراس از برخورد حکومت و بدون نگرانی بخاطر عکس العمل قلم‌­به‌­دست‌­های روزگار که در واقع، قلم به‌مزدهای روزگار بودند، داخل میدان شد و تلاش کرد تا با تدوین کتاب در خدمت و خیانت روشنفکران حرفش را بزند و به هیولای استبداد دعوا کند.

جمله‌ای از آل احمد و عکس العمل مخالفان

*تسنیم: با اهمیت ترین ادله مخالفان کتاب «در خدمت و خیانت روشنفکران» چه می بود؟

در این بین نباید از حال و روز مدعیان بداندیش و بدخواه و حسودانی که تاب تحمل نور و روشنایی را ندارند، غافل می بود، یعنی همان افرادی که لباس روشنفکری به تن کرده بودند و در حالیکه هیچ حس مسئولیتی نسبت به جامعه نداشتند، فخرفروشی می­‌کردند و نان شهرت بی‌­موردشان را می­‌خورند، در واقع، نان را که برکت خداست، حرام می‌­کردند! بدیهی است که آنها هم بیکار ننشستند و مجدد کارخانه­‌های افترا‌­پردازی­ و شایعه‌سازی­ خودشان را به کار انداختند و بهترین بهانه­­‌شان هم یک جمله از خود این کتاب راجع به مرحوم حاج شیخ فضل­الله نوری می بود: «من نعش آن بزرگوار را بر سرِ دار همچون پرچمی می‌دانم که به علامت استیلای غرب‌زدگی بعد از ۲۰۰ سال کشمکش، بر بام سرای این مملکت افراشته شد.»

همین جمله بهانه را به دست مخالفان و معاندان داد تا نه تنها آل ­احمد را متحجر و واپس­گرا و ناموافق علم و دانش و پیشرفت معارفه کنند، بلکه او را به گفتن ناموافق مشروطه و ناموافق آزادی و ناموافق حق و حقوق اجتماعی مردم معارفه کردند و مورد هجوم و دعوا قرارش دادند، غافل از این که همین شیخ فضل‌الله نوری از جمله روحانیونی می بود که در پیروزی نهضت مشروطه نقش مهمی داشت، اما هنگامی که دست اجنبی را در این بین دید و فهمید انحراف نهضت یا انقلاب مشروطه شد، بنای مخالفت با روشنفکران غرب‌زده را گذاشت و به گفتن تاکتیک دفاعی در برابر دعوا موذیانه بیگانگان به کیان مملکت، او گفت: «ما مشروطه‌­ای را می­‌خواهیم که مشروعه هم باشد»، یعنی مشروطه‌ای را می‌­خواهیم که بنای آن بر ‌پایه قوانین اسلامی و الگوهای ملی و بومی خودمان باشد، نه الگوبرداری از تمدن و فرهنگ غربی و مآلاً سرسپردگی در برابر غرب و سیاست­‌های استعماری و مداخله­‌گرانه غربیان.

بیانیه مجموعه تئاتر شهر در محکومیت حملات رژیم صهیونیستی_خبررسان
ادامه مطلب

او حتی بعد از فتح تهران توسط مشروطه­‌طلبان و تهدید جدی به مرگ، باز هم از عقاید ضدبیگانه خودش دست برنداشت و در حالیکه به طور قاطق و یقین می­‌دانست که جانش در خطر است، باز هم حاضر نشد که به سفارت روسیه پناهنده شود و در روبه رو اصرار مسئولان روسی برای نصب پرچم روسیه بر سر درِ خانه‌­اش، جواب داد: «اسلام هیچ زمان زیر بیرق کفر نمی‌رود! آیا رواست که من بعد از ۷۰ سال که محاسنم را برای اسلام سفید کرده‌ام، اکنون بیایم بروم زیر بیرق کفر؟»

سرانجام شیخ فضل‌الله نوری را دستگیر کردند و بعد از محاکمه‌ای صوری، حکم اعدامش را صادر کردند و همین حادثه جهت شد که آل­ احمد آن جمله معروف را بنویسد: «من نعش آن بزرگوار را بر سرِ دار همچون پرچمی می‌دانم که به علامت استیلای غرب‌زدگی بعد از ۲۰۰ سال کشمکش، بر بام سرای این مملکت افراشته شد.»

کتاب , داستان ,

نگاهی به اوضاع و احوال جاری

*تسنیم: شما اشاره داشتید به این که در روزگار جلال، انچه که باید و با لیاقت می بود سخن بگویید‌های او فهمیدن نشد. این نوشته از جانب جامعه روشنفکر که انتظار می‌رفت فهمیدن بهتری از وقایع داشته باشد، دیده می‌شد. حال سوال این است که حالت جاری چطور است؟ در دهه‌های قبل تلاش های بسیاری برای بازخوانی آرای آل احمد از گروه‌های گوناگون فکری صورت گرفته است. با دقت به این فعالیت‌ها، آیا جلال آن چنانکه باید و احتمالا خوانده و فهمیده شده، یا هم چنان زمام افکار یا به قول شما «احساسات عمومی»در دست معاندان و شایعه‌سازان و افترا­‌پردازان است؟

در جواب باید او گفت: متأسفانه در جامعه ما درد ساده­‌اندیشی و سطحی­‌نگری هم چنان باقی است و قسمت عمده‌­ای از بدنه اجتماعی را رنج می‌­دهد. به این علت، تا این مدت هم دور در دست معاندان و افترا­‌پردازان است. به گفتن نمونه، به جای این که درمورد کم و کیف رابطه با غرب و نحوه روبه رو با مظاهر تمدن غربی، تحقیق دقیق و علمی بکنیم و بدون این که برای فهمیدن مسائل نامطلوب سپس از انقلاب و مشکلات جاری جامعه از لحاظ اقتصادی و اجتماعی، همانند گرانی و بیکاری و مسائل محیط زیست و مهاجرت و غیره، بازدید کنیم، فوراً به جستوجو یک تقصیر کار می‌­گردیم تا همه گناه‌­ها را به گردنش بیندازیم و شانه خودمان را از زیر بار مسئولیت بیرون بکشیم و بهترین افرادی هم که در این رابطه توانایی قربانی ­شدن دارند، افرادی همانند مرحوم آل ­احمد و مرحوم دکتر شریعتی می باشند و حتی بیشتر از جفایی که به کسروی شده، به آنها جفا و بی­‌وفایی می­‌کنیم.

در واقع، آنچه مهم است و باید همیشه در مد نظرمان باشد، این است که متأسفانه اکثر مردم فقط به ظواهر امور اکتفا می­‌کنند، آنها تحت تأثیر الفاظ و کلمات می باشند، تحت تأثیر اسامی و نه حقایق و عقاید! لذاست که باید تلاش کنیم تا به زندگی­‌مان عمق بدهیم و با تفکر زیاد تر بکوشیم تا به لایه­‌های زیرین هم نفوذ کنیم و از پشت پرده‌­ها هم باخبر شویم. ما باید به جستوجو فهمیدن افکار و عقاید باشیم و یادمان باشد که عناوین و اسامی فقطً تابلو می باشند، یا ویترین، یا ماسک و صورتک. در واقع، پوسته‌ها و صورتک­‌های برای فریبکاری می باشند. برای این که بتوانیم درست را از غلط تشخیص دهیم، باید از تابلو و ویترین عبور کنیم و به محتوا و کارکرد بپردازیم. این قضیه مخصوصاً در راسته‌­بازار سیاست ترویج دارد، یعنی در این بازار آنچه می­‌بینیم، ویترین و تابلوها و اسم‌ و گفتن­‌ها می باشند، در واقع، فریب بوی کباب را می­‌خوریم، در حالیکه پشت پرده داغگاه است و دارند خرها را داغ می‌­کنند!

*تسنیم: آقای دانایی، جلال از جمله اندیشمندان و نویسندگان محبوب در دوره معاصر است. تأثیری که او بر ادبیات معاصر ایران داشته، غیر قابل تکذیب است؛ به طوری که برخی از نویسندگان نام‌آشنا و صاحب سبک همانند رضا امیرخانی خود را فرزندان «زن بسیاری» جلال می‌دانند. با این حال، ما ناظر رویگردانی بخشی از جوانان از جلال و آثار او هم هستیم. علت این مخالفت را در چه می‌بینید؟

راز محبوبیت جلال

فراموش نکنیم که آل ­احمد تا این مدت هم یکی از محبوب‌­ترین یا دست‌­کم، یکی از دلنشین­‌ترین چهره‌­های ادبی معاصر است. این حقیقت را هم از شمارگان آثارش می‌توان دریافت و هم از حجم و گستره نقد و نظرهایی که در باره افکار و آثار او نوشته و انتشار شده است. این محبوبیت یا جذابیت که از زمان حیات او تا کنون ادامه داشته، از ویژگی‌های ذاتی خود او و آثارش سرچشمه می­‌گیرد و نه از اَعراض و حواشی. به همین علت، نه گذشت ۵۵ سال از وفاتش بر این قضیه تاثییر گذاشته و نه توطئه سکوت یا شبهه‌­افکنی‌های دشمنان و مخالفان. اکنون به چند علت از علل جذابیت و ماندگاری زنده‌یاد آل­‌احمد اشاره می­‌کنم، بدان امید که الگویی باشد برای نویسندگان جوان:

کدام سازمان ها فیلم برگزیده جشنواره فجر را معارفه می کنند؟
ادامه مطلب

دو آرمان بزرگ آل احمد

 اولین علت محبوبیت و جذابیت آل‌­احمد، به دیدگاه فلسفی او مربوط می­‌شود، یعنی تعیین تکلیف صریح و قاطع با دو آرمان بزرگ بشری که «عدل» و «آزادی» باشند. این دو مفهوم به طور همزمان برای آل‌­احمد گرامی و شریف­‌اند، هیچ‌کدام را فدای فرد دیگر نمی­‌کند، هر دو را با هم می‌ستاید و با هم می­‌خواهد. به همین علت، همه، اعم از پیر و جوان و زن و مرد، افکار و آثار او را می­‌پسندند و با او همراهی می‌­کنند.

 عامل دوم مربوط می­‌شود به سبک زندگی و نحوه کار جلال آل‌­احمد. منظورم این است که هم سبک زندگی آل­‌احمد، رئالیسم انتقادی می بود و هم سبک نوشتاری­‌اش. آثار هنرمندانه‌­ای که با این سبک تشکیل می‌­شوند، طبق معمولً ادعانامه‌هایی می باشند علیه بدی‌ها و پلشتی‌های روزگار، و چون این بدی‌ها و پلشتی‌ها همیشه وجود دارند و عموم انسان‌ها، مخصوصاً انسان‌های آزاده و خیرخواه را آزار می­‌دهند، لذا افکار و آثار نویسندگانی که به اینگونه مقولات می‌­پردازند، همیشه موضوعیت دارند، قدیمی نمی­‌شوند، از مُد نمی‌افتند و مورد دقت قرار می­‌گیرند.

عامل سوم، رابطه شفاف اوست با حقیقت از یک طرف و با مخاطب آثارش از طرف دیگر. او برای نوشتن، چیزی را جعل نمی­‌کرد، یا نمی‌­ساخت، بلکه زندگی واقعی خودش و اطرافیانش را می­‌نوشت. معتقد می بود که حقیقت خودش وجود دارد و آنچه ساخته می‌­شود، اگر افترا نباشد، دست کم غیرواقعی است. در نتیجه، نوشته­‌هایش تابلوهای واقعی از زندگی خودش و زمانه‌­اش می باشند. این تکنیک نوشتاری، همراه با شجاعت در گفتن حقایق، جهت شده است که در آثار جلال آل­احمد رگه­‌های قوی از صداقت و صمیمیت موج بزند. او همه چیز را صاف و صادق و بدون رودربایستی و پنهانکاری و مصلحت‌­اندیشی نوشته است. همین صداقت و صمیمیت و از آن مهم‌تر، شجاعت رو راست ­بودن با مخاطب، طبیعتاً دلنشین است و علتجلب دقت همگان می‌­شود.

جام شوکرانی که امروز نصیب جلال شده

علت مهم در ماجرای بریدن قسمت وسیعی از جوانان سال­‌های سپس از انقلاب از جلال و بی‌­مطمعن و حتی متنفر شدن از او این است که او واقعاً خرمگس معرکه می بود و تا این مدت هم هست، تقریباً همانند سقراط، نمی­‌گذاشت و نمی­‌گذارد که مردم با خیالات و باورهای خودشان خوش باشند و «حال» کنند، هِی در افکار و عقایدشان شک و تردید می­‌اندازد، هِی فضولی می­‌کند، هِی همه چیزهای محترم و مقدس و قطعیات و بدیهیات را زیر علامت سوال می‌­بَرَد و راجع به مسلم‌­ترین مسلمات شک و تردید می­‌کند و علتحواس­‌پرتی و آشفتگی خیال آدم­‌ها می‌­شود! به این علت، مردم معمولی که فقط به فکر گذران زندگی می باشند، حق داشتند و الآن هم حق دارند که از این چنین خرمگس مزاحمی متنفر باشند و تلاش کنند تا هر چه سریعتر به قول پرویز ثابتی تبعیدش کنند، به هر قیمتی و به هر کجایی، یا اگر نشد، جام شوکران را به دستش بدهند و خلاص! تبعید و جام شوکرانی که امروز نصیب جلال شده، همین تبعید از دل­‌ها و اخراج از ذهن­‌ها است. بله، «جرمش این می بود که اسرار هویدا می­‌کرد»، آن هم با خلوص نیت و صراحت در گفتن افکار و افشای اسرار!

این چنین مخالفان جلال حق دارند که از او متنفر باشند، چون از جلال انتظار دارند که پیشگویی هم می‌­کرد! به نظر آنها این چه نوع روشنفکری است که نمی­‌دانسته ۱۰ سال سپس از مرگش چه انقلابی روی خواهد داد و چه افرادی و با چه نیاتی، چه سوءاستفاده‌­هایی از افکار و آثارش خواهند کرد؟ بعد چشمش کور، اکنون باید کیفر پیامبر نبودن خودش را بعد بدهد! ولی جای نگرانی نیست. تاریخ قضاوت خودش را خواهد کرد و حق را به حق­‌دار خواهد داد. به قول شاعر:

اگر بد کنی، کیفرش بد بری
 نه چشم زمانه به خواب اندر است

بر ایوان‌­ها نقش بیژن تا این مدت
به زندان افراسیاب اندر است

انتهای مطلب/

دسته بندی مطالب
اقتصاد

سلامتی

کسب وکار

اخبار فناوری

اخبار هنری

خبر های ورزشی

[ad_2]

منبع