یادداشت| معماری با کلمات – تسنیم_خبررسان
[ad_1]
به گزارش خبررسان
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبررسان از تنسیم، کتاب «ما غیرممکنیم» یکی از تازه ترین رمانهای انتشارات سوره مهر است که با محوریت علم فیزیک و جهانهای موازی نوشته شده است.
این تاثییر روایتگر شخصیتهایی است که سفری شگفت و پرماجرا را در جزیره هرمز توانایی میکنند. رمان از جایی اغاز میشود که همه مسافران برای بارش شدید باران در سرداب قلعه پرتغالیها پناه گرفتهاند، گلولهای از یک ششلول قدیمی شلیک میشود که فضا و زمان را مختل میکند و علتتلاقی جهانهای موازی میشود. همین شلیک، شخصیتها و سرنوشتشان را دستخوش تغییراتی میکند.
فاطمه رهبر پژوهشگر ادبیات، در یادداشتی به معارفه کتاب «ما غیرممکنیم» پرداخته است که در ادامه میخوانید:
برخی از داستانها مبتنی بر شاه پیرنگ نیستند. یعنی خواننده نمیتواند سپس از خواندنش، زیاد راحت و ساده در یک یا دو خط درموردی پیرنگ و خط داستانی سخن بگویید کند یا در رابطه صورت قضیهی کتاب بدون آنکه علتاسپویل و لو رفتن پایانش شود، سخن بزند.
کتاب «ما غیرممکنیم» به قلم مطهره شیرانی که توسط نشر سوره مهر چاپ شده، در این دسته از داستانها قرار میگیرد. خط مهم داستان چنان با جزییات و اتفاقات تنیده شده است که جدا کردنش کار کاملا سخت و نشدنی محسوب میشود.
«ماغیرممکنیم» داستان زندگی چند نفر را موازی باهم روایت میکند. امیر، هستی و منوچهر محورهای مهم داستان را برعهده دارند. شخصیتهایی که با داخل شدنشان، چند شخصیت فرعی را هم داخل داستان میکنند. اسامی یاد شده، هر کدام دچار مشکلاتی می باشند. مسائلی که زندگی آنها را تحتتاثییر قرار داده است. هر کدام از شخصیتها که گاه روایت داستان خود را در متن مسئولیتدار خواهد شد، در دو راهیهای زندگی ایستادهاند. تصمیمگیری، قبول حقیقتها، کنار آمدن با اتفاقات و … دغدغههایشان است. این دلنگرانیها آنها را از چشیدن لذت لحظات عمرشان محروم میکند و علتمیشود داستان کتاب شکل بگیرد.
نویسنده مکان داستانی تاثییر خود را جزیره هرمز درنظر گرفته است. این کار با دقت به نوشته کتاب که تا حدی پستمدرن است و در قسمتهایی از آن به جادو و نیروهای ماورا اشاره میکند، یک جورهایی ذکاوت نویسنده را میرساند. شیرانی در انتخاب مکان داستانیاش تصمیم درستی گرفته است. فضای وهمآلود جزیره، اسیرشدنش توسط پرتغالی ها، خاکهای هزار رنگ، لنجهای به گل نشسته و هوایی که در شرجی صبحش با شرجی دم غروبش هزاران تفاوت است، قصههایی که از دل دریا برمیخیزد و … بهترین فضا را برای شخصیتهای سرگردان و دچار در خویش را ساخته است.
داستان با یک روز بارانی اغاز می شود. گردشگرانی که در حال تماشای قلعهی سرخ می باشند، برای در امان ماندن از باران نابهزمان، در زیر طاقی جمع خواهد شد. نویسنده از این زمان برای معارفه شخصیتهای داستانش منفعت گیری میکند. دانای کل داستان، از بین ده دوازده نفری که اسیر باران شدهاند، سه نفر را به گفتن راوی و شخصیتهای مهم پررنگ انتخاب میکند و بقیه افراد داستانی به حسب لزومی که داستان و موضوعش به آن اشکار میکند، به سراغشان میرود و به نوشته آنها میپردازد.
هستی همراه همسرش امیر برای استراحت کردن به جزیره سفر کردهاند. او هفت سال پیش، وقتی که باردار می بود، دچار تبخال مغزی میشود. سپس از جراحی، اختلالی در کارکرد مغز وی رخ میدهد. حافظهی مختصر زمان او دچار مشکل میشود و هر یک ساعت، همه ساعات زیسته خود را از یاد میبرد. هستی آخرین تصویری که از خود به یاد دارد دوران حاملگیاش است. او هر یک ساعت در رابطه این که بچهاش کجاست و چه اتفاقی برایش افتاده از همسرش پرسوجو میکند.هستی با تکه خاطرات محوی که از قبلاش در خاطرش مانده، مدام در جنگ و ستیز است و هزاران سوال در مغزش جا دارد که به محض رسیدن به جواب مجدد در تاریکی فراموشی فرو میرود. او در مرزی به نام «کدام درست است کدام غلط» گیر کرده و بعضی اوقات از همسرش امیر مدد میگیرد که این کار خود برای او نوعی شک بزرگ محسوب میشود.
امیر مردی صبور و آرام است. او هفت سال است سرساعت داروهای همسر خود را میهد. دیالوگهای هفتسالهاش را به قشنگی و بعضی اوقات با حرارت کم یا زیاد تکرار میکند. امیر در کنار روزگار سختی که با شرایط همسرش پیش آمده، دچارخود درگیری و ستیز با خویش هم هست. لغزیدن پا و درگیرشدن حس و قلب، او را دچار عذاب وجدان کرده است. عذابی که علتمیشود مدام در قبل سیر کند، در برابر تصمیمات خود بایستد و در رابطه درست یا غلط بودنشان جنگی اغاز کند. امیرهفت سال است که در جنگ با خود به سر میبرد.
منوچهر شخصیت دیگر داستان، همراه همسر و دختر بیمارش به مسافرت آِمده است. دخترک در نوبت پیوند قلب است. مادر تصمیم گرفته قبل از بستری کردن فرزندشان، به سفر خانوادگی همراه شوند. پدر خانواده خبر ورشکسته شدن شرکتش را نهان نگه داشته است. او تلاش میکند همراه دختر و همسرش از طلوع و غروب آفتاب لذت ببرد. اما همه ذهنش دچار مسلهای دیگر است. این که چطور توسط دوستش از طریق کلاه گذاشتن بر سر پدر زن متمولش، خود را از ورشکستگی نجات بدهد.
کتاب «ما غیرممکنیم» تنها به همین سه شخصیت و موضوعات تعریف شده خلاصه نمیشود. تاثییر مورد نظر پر از شخصیت و خرده روایتهایی است که هر کدام از آنها در ساخت و شکلگیری متن پشتیبانی کرده است. شخصیتهایی همانند جیمی، لیلی و مییونگ هر کدام همانند رگهای پرخون در موقعیتهای خاص خود، به بطن مهم داستان وصل خواهد شد و جانی تازه به موضوعات خواهند داد.
«ماغیرممکنیم» اثرمعماری شدهای است. متنی که نویسندهاش، هر خطش را با فکر نوشته است و همه موضوعات و گرهها با حساب و کتاب انجام شده است. این تاثییر با تعلیق و فضاسازی مطلوب و درخور نوشته، میتواند به راحتی مخاطب را همراه خود تا انتهای ماجرا نگه دارد. پرداخت به موضوعی دلنشین و قابل تامل همانند جهان موازی، قرار دادن آدمها در موقعیتهای تصمیمگیری و اجرایی کردن آن و نشان دادن پیامدها برای خواننده جذابیت و کشش خاصی تشکیل میکند و ذهنش را دچار میسازد. بعضی اوقات انسانها تصمیماتی آنی و بدون فکر میگیرند. تصمیماتی که به ظاهر زیاد ساده می باشند اما اگر بدانند همین امر تا چه اندازه میتواند روی سرنوشت و زندگیشان تاثییر بگذارد تا اندازهای تعجیل را از خود دور و زمان بیشتری برای اندیشیدن صرف میکنند. در انتها باید برای انتخاب و فکر به این نوشته، به نویسنده دست مریزاد او گفت.
انتهای مطلب/
دسته بندی مطالب
اقتصاد
[ad_2]
منبع