درمورد شهادت شکوهمندانه “اسطوره روزگار، یحیی سنوار”_خبررسان

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبررسان از تنسیم، نشست ادبی «یحیای شهید»، در سوگ مجاهد نستوه و نخبه مقاومت اسلامی فلسطین، یحیی ابراهیم حسن السنوار، رئیس عالیقدر دفتر سیاسی حماس با وجود جمعی از اهالی فرهنگ و هنر حوزه ایران فرهنگی ، با اجرای سید مسعود علوی‌تبار و با میزبانی گروه بین‌المللی هندیران برگزار شد.

در این برنامه شاعران و هنرمندانی چون علیرضا قزوه، حسین اسرافیلی، کمیل کاشانی، رسول شریفی،،  سید مسعود علوی تبار، شعبان کرمدخت، محمد مهدی عبداللهی، شعبان کرم دخت، محمد علی یوسفی، احمد رفیعی وردنجانی، سید حکیم بینش، سید مهدی بنی هاشمی، سید فکر مهدی، سید غافر رضوی، علی مزمل، عمادالدین ربانی، نغمه مستشار نظامی، فائزه زرافشان، فاطمه نانی زاد، نجمه پورملکی، مریم بسحاق، متین پسندیده، خدیجه دیلمی، آسیه مراد پور، نجمه بنائیان بروجنی، فرزانه قربانی، حمیده پارسافر، نگین نقیبی، زهرا آراسته نیا، عارفه دهقانی، سارا عبداللهی و صبا فیروزی وجود داشتند.

سید مسعود علوی تبار، شاعر و فعال فرهنگی، در ابتدای این نشست ادبی با اشاره به وقایع بعد از طوفان‌الاقصی و شهادت عزیزانی چون شهید سید رضی موسوی، شهید زاهدی، شهید ابراهیم هنیه، شهید سید حسن نصرالله، شهید نیلفروشان و شهید یحیی سنوار او گفت: داغ هر یک از این شهیدان برای قرن‌ها کافی می بود. امسال را باید سال ناکامی کلی هیمنه اسرائیل و جبهه استکبار جهانی دانست، سال قولهای صادق و سال جمعه نصر.

علوی تبار افزود: شهادت مظلومانه و یقیناً قهرمانانه مجاهد بزرگ اسلام شهید یحیی سنوار که با لباس رزم و اسلحه در دست در نبردی تن به تن، چهره حقیقی و مقاوم یک مجاهد اسلام را برای جهانیان  به بهترین شکل خود به نمایش گذاشت. نبردی تن به تن که یقیناً در یک سوی آن فرمانده رشید غزه می بود و در نظر دیگر تانک و پهباد و سربازان سراپا مسلح صهیونیستی. تصاویری که از مقاومت مظلومانه و بی‌نظیر شهید یحیی سنوار ثبت شد، به گفتن بارزتربن نماد مقاومت و پایداری، و سمبل شجاعت و دلیری در دل و ذهن آزادی‌خواهان جهان تا همیشه جاودانه خواهد ماند.

این کارشناس تاریخ و تمدن ملل اسلامی  تصریح کرد: تاریخ شکوهمند اسلام از این قسم دلاوری‌ها  آکنده است. شجاعت و مقاومت یحیی سنوار به نوعی تداعی‌کننده شهادت حکیم بن جبله عبدی، از یاران امام علی (ع) می بود که در «جنگ جمله اصغر»، هنگامی که پای او قطع می‌شود، پای قطع شده خود را به طرف قاتل خود پرتاب و او را به هلاکت می‌رساند و خود نیز شهید می‌شود؛ شهیدی که امام علی (ع)  در مدح او شعری انها گفتند و او را «رجل» خواندند. 

او همین طور گفت: امروز به تأسی از مولایمان علی علیه السلام ناظر  سرودن اشعار زیاد بسیاری از شاعران آزاده جهان هستیم که برای  نقل کردن رشادت‌های شهید یحیی سنوار، فریاد شهادت و مقاومت را در گوش جهان طنین‌انداز کرده‌اند.

قسمت دیگر این مراسم به اراعه سروده‌های شاعران تعلق داشت که قسمت‌هایی از آن را می‌توانید در ادامه بخوانید: 

حسین اسرافیلی

پاکباز عشق را شور و شراری دیگر است

نوح این دریا، نگاهش برکناری دیگر است 

گرد میدان را بشوی از باره خونین رکاب

کاین سوارعرصه را، با خصم کاری دیگر است

سر، به سودای دگرمی‌خواند آواز” رحیل”

کاین دل مشتاق را با سر، قراری دیگر است

تیشه، گر بر سر نشسته، آتش فرهاد را

شعله شیرین ما، در کوهساری دیگر است

بال اگر در خون نشیند، همت پرواز هست

تک‌سواران خطر را، راهواری دیگر است

کربلا دیدیم و، درمیدان تولد یافتیم

هم شهادتگاه ما، معراج داری دیگر است

گر به خون غلتید سرداری، دراین میدان چه باک!؟

مرکب این سربداران را، سواری دیگر است

***

نغمه مستشار نظامی

نمای یک، همه عاشقان همانند هم‌اند؟

تو با همه‌شان فرق می‌کنی یحیی

تو با شهامت طوفان، تو با صلابت نیل

یزید و حرمله را غرق می‌کنی یحیی

نمای دو، دل و حبس ابد! عقاب و قفس؟!

نماز شام تو ترسیم صبح فردا می بود

قلم به دست گرفتی، نوشتی از غزه 

صلای صبح در آیینه تو اشکار می بود

نمای باز، خرابه، سکوت، خان یونس

نمای بسته، تو بر روی مبل پا برجا

شکوهمند، چنان خار چشم شیطان، سخت

غرور زنده آزادگان شدی یحیی

صدای سوخته کودکان، محاصره، جنگ

عقاب غزه! ازین راه بر نمی‌گردی

 “به رغم مدعیانی که منع عشق کنند”

تو در میانه میدان نبرد می‌کردی

نمای آخر این شعر انتفاضه توست

جدال یک تنه با گرگ‌های وحشی مست

جدال یک تنه با تیر و موشک و پهپاد

حماس در کف میدان، حماسه با یک دست

جواب دشمن و بدخواه را به خون دادی

کنار پیکر پاکت دعا و قرآن می بود

نمای آخر پهپادهای دشمن تو

شهادتی است که سنوار مرد میدان می بود

***

سید مسعود علوی تبار

ای قدس، ایا نماد خون و ایثار

ای ملجأ زخم و داغ های زیاد

مائیم کفن‌پوش تو میدان میدان

چون مرد رشید غزه یحیی سنوار

***

رسول شریفی

اسطوره روزگار، یحیی سنوار

یک مرد ولی هزار، یحیی سنوار

بی‌باک، نترس، بی همانند، بزرگ

سرسختی کوهسار، یحیی سنوار

***

محمد مهدی عبداللهی

 باز هم صدر خبرها شد غم سردارها

تا حکایت‌ها کند از میثم تمارها

قصه عشق است، مجنون در پى لیلاى خود    

عاشقان را دیده‌ایم از شوق، سر بر دارها 

با شهادت زنده‌تر از پیش جولان مى‌دهیم

رقص در میدان! عجب شوری است در پیکارها

شیعه و سنى ندارد، آرمان ما یکی است 

ما زهیریم و ز نسل مالک و عمارها

باز هم تکثیر خواهد شد در این مکتب تا این مدت

همچو اسماعیل و نصرالله تا سنوارها 

خون یحیى غرق خواهد کرد اسرائیل را

کربلا تکرار می‌گردد در این تکرارها

چشم‌ها را باز کن! طوفان الأقصى را ببین… 

هان! تلاویو است فردا تلّى از آوارها

عمرتان مختصر می بود و می‌شود مختصر تر! 

ای سگان هار صهیونیست! ای کفتارها! 

مقصد بعدى ما قدس است بى چون و چرا  

ما نماز فتح مى‌خوانیم آنجا… چندین دفعه

جمعه نصر الهی می‌شود نزدیکتر… 

چشم به راه هستیم آری تشنه دیدارها

***

شعبان کرم دخت 

غزّه! در کوچه‌های بیدارت

جریان یافت خون سنوارت

جریان یافت خون شیدایی

جریان یافت راز سردارت

گرچه این روزهای هول‌انگیز

سقف تو ریخت روی دیوارت

سوخت دامان دختران ترا

آتش دشمنان غدّارت

افق دور را تماشا کن

آسمان هم شده عزا دارت

حبّذا بر صدای روشن تو

حبّذا بر دل فداکارت

مقداری دوستان تو یعنی: 

شد یدالّله مهربانت یارت

هم چنان بر کتیبه‌ی تاریخ

بنویس از امید بسیارت

خاک امشب چراغ روشن کرد

تا نشیند کنار سنوارت

***

فاطمه نانی‌زاد

شکوه نصر سرخط همه اخبار خواهد شد

همان روزی که دنیا لاجرم بیدار خواهد شد

همه فتنه‌ها و نقشه‌های سست اهریمن

سرآخر بر سر ابلیس‌شان آوار خواهد شد

اگرچه راه سخت و صخره‌ها در پیش، می‌آییم

به عزم جزم ما دشوارها، هموار خواهد شد 

حماسه‌آفرین طوفان‌الاقصی شد جهان فهمید

که تاریکی بعد از این روزگارش تار خواهد شد

دگر این روزها تا آسمان راه درازی نیست

بین معرکه شوق شهادت یار خواهد شد

بگو با آل صهیون؛ کو؟ کجا؟ یحیی به خاک افتاد

همین فردا ببین غزه پر از «سنوار» خواهد شد

نمی‌میریم ما، ما را شهادت زنده می‌دارد

بگو تاریخ را، هان! کربلا تکرار خواهد شد

***

فائزه زرافشان

هلا سعادت ما این است

بین معرکه جان دادن

بزرگْ‌عادت ما این است

بین معرکه جان دادن

پناه دشمن ما شیطان

پناه ما کف این میدان

ببین! رشادت ما این است

بین معرکه جان دادن..

طلوع خون سر یحیاست

اغاز قصهٔ ما اینجاست

بدان ولادت ما این است

بین معرکه جان دادن

اذان به زمان جنون زیباست

وضو به خاک و به خون زیباست

بگو عبادت ما این است

بین معرکه جان دادن

***

فرزانه قربانی

همیشه می‌خورد غبطه به حال پیکر تو

شهادت را ببیند هر فردی از منظر تو 

تپیدن می‌گرفت از قدم‌هایت قلب میدان

مگر طوفان‌الاقصی بوده نام دیگر تو؟

گمان کرده که در پستو شدی نهان، ولیکن

به میدان آمده از شوق خنجرها سر تو

تو با آزادیِ دربند زندان‌ها چه کردی؟

که می‌گیرد سراغ آسمان را از پر تو

نشان دادی که مرد جنگ و پیکار و قیامی

همین که در کف میدان بنا شد سنگر تو

همین چفیه که دور گردنت داری سرآخر

بسازد سَنبُل از آن چهره جنگاور تو

***

متین پسندیده

همانند شهید قدس، یحیی سنوار

تا لحظه آخرین بین پیکار

هراس و دودلی به جان خود راه نده 

بر روی زمین سلاح خود را نگذار

***

صبا فیروزی

با عشق علی(ع) دلاوری، مردانه؛

جنگید چنان تکاوری، مردانه 

سنوار که شیر بیشه ی ایمان می بود 

جان داد برای باوری، مردانه

***

نجمه پور ملکی

 اغاز خطبه باران سلام بر یحیی

  نسیم صبح شهیدان سلام بر یحیی

سلامِ مسجدالاقصی سلامِ آزادی

سلامِ لحظه طوفان سلام بر یحیی

درون خیمه آوارگان خان یونس

رسیده مژده قرآن سلام بر یحیی

 که از زمان تولد  درون گهواره

شدی مبارز میدان سلام بر یحیی

فردی ندیده بیوفتد چفیّه از دوشت

بین خاک بیابان سلام بر یحیی

خشاب سینه تو  سخن فرد دیگر  دارد

در آن دقایق آخر  سلام بر یحیی

تا این مدت می‌رسد آواز رزم ِ القسّام

شبانه از دل گردان سلام بر یحیی

مقاومت، نفس تازه در فلسطین است

برای راندن شیطان  سلام بر یحیی

سلاح آخر تو  یک سلاح چوبی می بود

شکفته می‌شود از آن سلام بر یحیی

به ریشه‌های درختان  سپردمت ای سبز

به ابرهای بهاران سلام بر یحیی

در آسمان رفح از نگاه یک پهباد

پرنده ، زخمی و بی‌جان  سلام بر یحیی

پرنده بال ندارد ، پرنده سنوار است

نشان به موی پریشان سلام بر یحیی

چه مقدار مرگ غریبانه‌ات دیدنی است

قشنگ همانند دلیران سلام بر یحیی

به جرم مذهب آزادگی تو را کشتند

 غریب همانند غریبان سلام بر یحیی

همانند معجزه در انتهای تاریکی

سرِ بریده تابان سلام بر یحیی

بمان که وعده صادق مجدد در راه است

مطلب رهبر ایران سلام بر یحیی

***

 سید فکر مهدی (پتنا، هندوستان)

 

به میدان بلا بردی فلسطین

به سمت کربلا بردی فلسطین

کجاست آن آسمانی سیرت تو

عزیزت را کجا بردی فلسطین

***

الهام نجمی

 

با دست‌هایی خسته و مجروح جنگیدی

آن لحظه‌ها جز عشق که چیزی نمی‌دیدی

قرآن و تسبیح‌ات، شهادت داد آن لحظه 

از مرگ، ای مرد خدا هیچ زمان نترسیدی

آه ای پرنده در اسارت بوده‌ای یک عمر

بال و پرت خونی شد و هیچ زمان نرنجیدی

خون گریه‌های کودکان غزه و لبنان 

هیچ زمان از این غم یک شب آسوده نخوابیدی

طوفان‌الاقصی را به راه انداخت چشمانت

بر گرگ‌های وحشی صهیون خروشیدی

آه ای ذبیح عشق! ای یحیی‌ترین سنوار

زمان حماسه جز صدای عشق نشنیدی

فصل رسیدن می بود و باید همانند نصرالله 

همراه با خیل شهیدان نور می‌چیدی

***

سید حکیم بینش (افغانستان)

 

خوشا فردی که گرامی و سعید می‌میرد

بین معرکه او رو سپید می‌میرد

خوشا فردی که به دستش تفنگ و تسبیح است

رشید در دلِ میدان رشید می‌میرد

نه زنده است که بس کوچک است قامت مرگ

به پیش مردیِ او، کی شهید می‌میرد؟

همیشه در دل تاریخ زنده است، مگر

فردی که عشق و بلا برگزید می‌میرد؟

نه نیست زنده‌تر از او که راه او زنده است

فردی که عشق نیا‌آفرید می‌میرد

نه نیست زنده‌تر از او که خشم توفان می بود

و خصم؛ خصم که خون می‌مکید می‌میرد

کجاست خانۀ یحیا کجاست؟ در دل مردم 

مگر گرامی دل آیا شهید می‌میرد؟

***

سید غافر رضوی (چولس، هندوستان)

 

ای روح بزرگ تو مثال دریا

ای قلب تو چون وسعت صدها صحرا

چون کوه تو با صلابت و بشکوهی

ای قائد راستین غزه یحیی

***

نگین نقیبی

 

ای سمبل آزادگی! ای روح امید

از داغ شهادتت قَدِ غزّه خمید

همراه جمیع شهدا می‌آیی

روزی که شود رجعت یحیای شهید

***

نجمه بنائیان بروجنی

 

تا آخرین قطره خونت 

ایستادی …

گلوله‌ای 

که از پیشانی‌ات

عبور کرد

شهادت می‌دهد

انتهای مطلب/