یادداشت میهمان|نامه ای که نخواستند خوانده شود_خبررسان
[ad_1]
به گزارش خبررسان
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبررسان از تنسیم، چند روز پیش می بود که مرتضی پایهشناس مستندساز و رئیس هیاتمدیره انجمن مستندسازان سینمای ایران، در نامهای سرگشاده خطاب به رائد فریدزاده، رئیس سازمان سینمایی، از بیتوجهی نهاد متولی سینما به او مباحثه با انجمنها، بیجواب ماندن خواستها و عدم همکاری این سازمان با نهادهای مستندساز و بیتوجهی به آنان انتقاد کرد.
پایهشناس که یکی از مستندسازان نامآشنای سرزمین است و تا بحال چندین جایزه مهم از جمله تندیس فیروزهای جشنواره سینما حقیقت را برنده شده است، انتقاداتی را فهمید رئیس سازمان سینمایی کرده و اشاره کرده می بود که گویا سازمان سینمایی نسبت به مستندسازان بیدقت است و حتی به اندازه یک جلسه هم برای آنان زمان نمیگذارد. این نامه ساعاتی سپس از خروجی آن رسانه حذف شد تا به حرف های پایهشناس این این چنین برداشت شود که فشارهای بیرونی و به اختصاصی از سمت وزارتخانه علت این اتفاق بوده است.
پایهشناس در یادداشتی که در اختیار خبررسان از تنسیم قرار داده است، ضمن مطرح گله های از برداشتن نامهاش، از سیاستهای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برای اعمال سختی بر رسانهها انتقاد کرده است. این یادداشت او را میخوانید:
«نامهای که نخواستند خوانده شود!»
در روزهای تازه، یادداشتی سرگشاده از جانب من، به گفتن یک مستندساز، تنها دو روز بعد از انتشار کردن در یکی از خبرگزاریهای رسمی سرزمین، بیسروصدا حذف شد. نه تکذیبیهای صادر شد، نه توضیحی آمد، نه حتی نشانی از «اشتباه» در محتوای آن اشکار شد. همهچیز در سکوت رقم خورد؛ حذف، همان گونه که این سالها به روشای رایج برای روبه رو با صداهای متفاوت بدل شده است.
ماجرا در ظاهر ساده است: یک نامهی انتقادی، محترمانه، مستدل و پر از دغدغه نسبت به نحوهی مدیریت فضای صنفی در سینمای مستند، انتشار شد و به ظاهر بعد از فشارهایی – که نمیتوان آن را اثبات کرد اما نشانههایش کم نیست – از دسترس خارج شد. اما آنچه این اتفاق را فراتر از یک حذف خبری ساده میبرد، تصویری است که از حالت امروز رسانهها، سیاست خبری، و ظرفیت تابآوری مدیریت فرهنگی در ایران به نمایش میگذارد.
پرسشی بیجواب: «چه فردی تصمیم میگیرد چه چیزی انتشار نشود؟»
رسانه، در سادهترین تعریف خود، باید واسطهای باشد برای انتقال روایتها؛ چه روایت رسمی، چه روایت دیگر. اما در عمل، روزبهروز شاهدیم که خبرگزاریها و تحریریههای رسمی، زیر سختی آشکار یا نهان نهادهایی قرار میگیرند که تمایلی به دیده شدن نقدها ندارند. این فشارها، گاه بهصورت تماسهای شبانه و تذکرات «دوستانه»، گاه از طریق مکاتبات رسمی با سردبیران، و گاه تنها با «نگرانی از قطع همکاریهای آینده» اعمال خواهد شد.
و اینگونه، آنچه باید رسانه باشد، به جعبه پخش بیانیههای رسمی بدل میشود. خبرنگار، نه واسطه حقیقت، که مجری خبرهای ازپیشتعیینشده میشود. و رسانه، بهجای آنکه چشم بینای جامعه باشد، با دستانی بسته و نگاهی مواظب، فقط آنچه «بیدردسر» است را روایت میکند.
حق نقد، حق زیستن است
نامهای که حذف شد، از لزوم به رسمیت شناختن تکثر در انجمنهای سینمای مستند میاو گفت؛ از احترام به صداهای متفاوت، از نگرانی برای فروبستن او مباحثه، از تکذیب صدای ناموافق بهجای دعوت به همافزایی. آن نامه، هرچه می بود، توهینآمیز نبوده است، خط قرمزها را نشکسته می بود، امنیت ملی را تهدید نکرده می بود! آنچه او گفت، تنها انتقادی صریح از رویکردهای مدیریتی و حذف تدریجی بسترهای او مباحثه در ساختار فرهنگی سرزمین می بود.
اگر رسانهای حق ندارد این چنین نامهای را انتشار کند، سوال این است: بعد کجا میتوان او گفت؟ اگر رسانهای از هراس از دست دادن ارتباطاتش، نقد را حذف میکند، آیا هم چنان میتوان نام آن را «رسانه» گذاشت؟
حذف صداها، نشانه قوت نیست؛ نشانه ضعف است
فرهنگی که به حذف عکس العمل نشان نمیدهد، نه تنها ضعیف است، که اینده خودش نیز در خطر است. حذف منتقد، بهجای جوابگویی؛ بستن در، بهجای شنیدن؛ و طرد، بهجای او مباحثه – هیچیک نشانه بلوغ فرهنگی نیست. بهاختصاصی در زمانهای که جامعه، بیشتر از هر دورهی فرد دیگر، به بازسازی مطمعن عمومی نیاز دارد.
نویسنده آن نامه، فقط از حق خود و همصنفانش او گفت. از اینکه خواهان تشکلی چندصدایی می باشند. او نگفت که دیگران حق ندارند باشند؛ تنها خواست که او و دیگران نیز حق داشته باشند.
مستندسازان؛ و مسئولیتشان در ثبت آنچه حذف میشود
در جهانی که حافظهها مختصر شدهاند، ثبت یک نامهی حذفشده، یک عکس سانسورشده، یک سکوت تحمیلشده، از با اهمیت ترین ماموریت های ماست. ما باید روایت کنیم که چه چیزهایی انتشار نشدند، چه صداهایی به رسمیت شناخته نشدند، و چه او گفتوگوهایی هیچ زمان مجال اغاز نیافتند.
این نه فقط دفاع از جامعهی مستندسازان است، که دفاع از امکان زیستن در جهانی است که در آن، کلمات تا این مدت میتوانند دیده و شنیده شوند. و ما تا این مدت امیدواریم.
مرتضی پایهشناس
انتهای مطلب/
دسته بندی مطالب
اقتصاد
[ad_2]
منبع