و «نصرالله» رمز دیگر آزادی قدس است_خبررسان
[ad_1]
به گزارش خبررسان
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبررسان از تنسیم، شب شعر «قصیده اقتدار»، گرامیداشت یاد سید مقاومت، سیدحسن نصرالله، دبیر کل شهید حزبالله لبنان همزمان با سالروز شهادت این شهید گرامی با وجود جمعی از شاعران سرزمین در فرهنگسرای رسانه برگزار شد. در این مراسم جمعی از شاعران و چهرههای فرهنگی همانند ردار عباس بایرامی، رئیس سازمان اسناد و مدارک دفاع مقدس، محمدمهدی عبدالهی، محمود اکرامیفر، حمید هنرجو، عبدالرحیم سعیدیراد، محدثه آشتیانی و جمعی از مردم وجود داشتند.
در بخشی از این مراسم، شاعران تازه ترین سرودههای خود را به مقام شامخ سید مقاومت تقدیم کردند که قسمتهایی از آن را در ادامه میتوانید بخوانید:
عبدالرحیم سعیدیراد
دیگر آن شبها نمیآیند لحظههای از خدا سرشار
مردهای کربلای پنج، دردهای کربلای چار
بعداز آن مردان پولادین مانده بر دوشم سری سنگین
زیر پایم شد زمین خالی، آسمان شد بر سرم آوار
اندک اندک عاشقان رفتند، اندک اندک عشق تنها ماند
کمکم این دل هم زپا افتادکم کم این آیینه شد زنگار
شعله شعله آتشی جانسوز میچکد بر سینهام امروز
بسته دنیایم این دنیا، خسته تکرارم این تکرار
یک شلمچه خستهام ازخود، چندفکه غرق اندوهم
این همه آوار را ای درد! یک سحر از شانهام بردار!
***
محمدرضا طهماسبی
جولان بده در خاک جولان باز نصرالله
فصلی دگر را کن به خون اغاز نصرالله
انا فتحنا را به صحن مسجد الاقصی
یک بار دیگر کن طنینانداز نصرالله
با فر و عون آید اگر سوی تو فرعون
موسی صفت اعجاز کن اعجاز نصرالله
ای مظهر نص اشداء علی الکفار
ای مهر محض ای چشمه فیاض نصرالله
توأم چطور سر بلند و سر به زیری
ممتاز عادی عادی ممتاز نصرالله
فرمانده افتاده و خاکی که افتادی
بر خاک پای دوست چون سرباز نصرالله
شوق شهادت در دلت سی سال پر میزد
کردی چه سان این راز را ابراز نصرالله
هان ای عقاب قلههای صعب و دور از دست
با ما بگو از آخرین پرواز نصرالله
حق با تو می بود آری تو با ما حرف های بودی
میآید از لبنان خبرهایی به زودی
***
محمود اکرامیفر
برسرخ وبرفسرخ وچشمهسرخ و آب سرخ
برکه ازجنگ بین ماهی و قلاب سرخ
جوی سرخ و جلگه سرخ و کوه سرخ وک وچه سرخ
زنبق صحرایی و نیلوفر مرداب سرخ
میوزد از شش جهت درکوچه ی ما تندباد
در رگ تاک از خجالت شد شراب ناب، سرخ
هر چه در بیداری من بوده تا اکنون ، سیاه
هر چه می بینم به یاد این و آن درخواب، سرخ
شانههای کوچه از بس برده تابوت جوان
شد همانند زخم های پهلوی سهراب، سرخ
صورت زیتون سیاه از باد زرد و، دیدهام –
سیب لبنان را به روی شاخهها بیتاب، سرخ
از صدای سامری شد روح دریا ها کبود
صورت اسلام شد از سیلی اعراب سرخ
گفتم عاشورا که شد، پلکی «علی اصغر» شوم
یک دفعه دیدم که شد شش گوشه محراب سرخ
***
محمد غفاری
خندههایت را بین دردها گم کردهام
مردها را بین این نامردها گم کردهام
در خبرها حرف هایاند این قِصّهی اندوه را
با چه باید پاک کرد این غُصّهی زیاد را؟
بغضهایت لرزه بر جان و جهان انداخته است
اشکهایت صلح را از چشممان انداخته است
آن که نشاط را گرفت از کودکیهایت مدام
بمب را بر خندههایت یک دفعه انداخته است
آه، تو آتش زده بر جان عالم، داغ تو
شعله بر قلب زمین و آسمان انداخته است
آتش افتاده به جانت، رسم تو پروانگی است
آری ای ققنوس! در آتش برایت زندگی است
زندگی یعنی عبور از مرزها، طوفان شدن
خون شدن، مجنون شدن، ایمان شدن، باران شدن
گردباد خشم تو طوفان شد و پرواز کرد
زخمهای قدیمیی اقصی دگر سر باز کرد
قطرهها پیوستگی را باز اشکار کردهاند
رودها جاری شدند و تصمیم دریا کردهاند
از دل ویرانههایت گنج اشکار میشود
آن که بر زخمت نمک پاشید رسوا میشود
میکند تاریخ از افسردگیهایش عبور
میرسد آن لحظههای صبح زیبای ظهور
***
مینا شیرخان
جدتان توی قلعهی تهدید
خواب تلخی به چشم خود میدید
شب خیبر به خود که میپیچید
زیر طوفان یاعلی لرزید
خون نحسش به روی خاک چکید
میرسد باز قولی غیرت
میپری از توهم و وحشت
گنبد آهنین تو خِفَّت!
بی جگر! لات کوچه خلوت!
پای طوفان رسیده است به بید
در سکوت جهان، صدا ایران
کشتی حق و ناخدا ایران
صادق الوعدِ ماجرا ایران
همه انها گفتند مرحبا ایران
کودک غزه می بود میخندید
تا ابد در طریق نصرلله
مدد ما دعای حضرت ماه
همانند کوهیم و دشمنان پَرِ کاه
میرسد آن دقایق دلخواه
با شکوه است لحظهی امید
بین سرها عجب سری داریم
با دعاها چه لشکری داریم
تا رجزهای حیدری داریم
زور بازوی خیبری داریم
که شماها شگفت میترسید
میهراسی مجدد اسقاطیل
پر شد از اشکِ چشمهایت نیل
در تلاشی که پر شود با بیل
حفرههایی که مانده از سجیل
با چه فووتی بمیرد آن خورشید؟!
فاتح و خیبر و شهاب و عماد
قدر و میثاق و ناظر و رصاد
فجر و سجیل و فاطر و صیاد
میخروشند هرچه بادا باد
نورِ یاسین به آسمان تابید
با خداییم و دین ما عشق است
مرزهای زمین ما عشق است
اولین، آخرین ما عشق است
همانند باران طنین ما عشق است
یک قدم مانده تا سپیده عید
***
عطیه سادات حجتی
چشمامو میبندم با سربندت
احتمالا بازم خواب تو رو دیدم
دیشب میون گریه با حسرت
پیراهن خاکیتو بوسیدم …
چشمامو میبندم بیا اینجا
اشکامو از رو گونه هام بردار
سنگینه بار زندگی بی تو
این بارو از رو شونههام بردار …
از زیر قرآن رد شدی رفتی
پشت سرت بارون گرفت … دریا
تا گم شدی تو دود اسفندم
تو چشم من آتیش گرفت دنیا …
گفتی به یاد صبر زینب باش
راضیم کردی با چه ترفندی
تو قاب تنهایی پر از گریه م
تو قاب عکست داری می خندی …
.
تو بال پرواز منی برگرد
بی تو پریشونم زمینگیرم
تنهام بذاری قصه معلومه
من شک ندارم سریع می میرم …
هر روز بی تو قد صدساله
این دوریو طاقت نمیارم
فرمانده ! سرباز تو می مونم
یادت بمونه دوستت دارم …
***
حمید هنرجو
ما ریشه های محکمی داریم، هستیم
با این که خون از دیده میباریم، هستیم…
تاریخ رنج آرش و زخم سیاوش؛
نام آور ادوار و اعصاریم، هستیم…
ایران عاشق، نقطه عطف وجود است؛
تا گرد آن همانند پرگاریم، هستیم
نیلوفرانه اوج می گیریم و سبزیم
بی واهمه از هر چه دیواریم، هستیم…
فصلی شگرفیم از کتاب آفرینش
ما سخنهای تازهای داریم، هستیم
در گردباد حادثه، توفان سواریم
حتی اگر در زیر آواریم، هستیم
دریا به دریا در خروش و جنب و جوشیم
با رودها در حال تکراریم، هستیم…
مستیم از بوی گل نرگس، شب و روز
در انتظار حضرت یاریم، هستیم
پیغمبر صلح و نماد اقتداریم؛
آئینه های عشق و ایثاریم، هستیم
تعبیر بهت آلود خواب دشمنانیم
چشم شیاطین کور… بیداریم، هستیم
گفتیم و می گوئیم؛ همپای علمدار
چون میثم و سلمان و عماریم، هستیم…
***
محمدمهدی عبدالهی که دبیری این شب شعر را برعهده داشت، در بخشی از این مراسم با اشاره به آثار متعدد شاعران در رثای سید مقاومت، از انتشار کردن کتاب جدیدی با گفتن «طریق نصرالله» در آینده نزدیک خبر داد. او در ادامه سروده خود در رثای سیدحسن نصرالله را اینطور قرائت کرد:
در حادثهها برق ستم سوز تویى
سرزنده تر از همیشه امروز تویى
ایران پرافتخار، ایران شهید
پیروز تویی همیشه پیروز تویى
***
نشان داده است چشمانت همیشه راه دریا را
که شد آیینه گردان، موج هاى ناشکیبا را
جهان مانده ست مبهوت کلام آتشین تو
تلاوت کن پیاپى آیههای حق تعالی را
شهادت قبل قاسم آرزویت می بود می دانیم
شهید القدس شد نامت، بخوان این نام قشنگ را
همه همدرد لبنانیم و همراهیم با غزّه
چه طوفانى به پا کردى که لرزانده است دلها را
براى ما که دلتنگیم؛ دلخونیم و دلخسته
روایت کن به آن صوت رسا “طوفانُ الأقصىٰ” را
پشیمان میشود حتماً تبار وحشیِ صهیون
اگرچه با غم تو تلخ کرده کام دنیا را
ادامه دارد این مکتب، نمیمیرند عاشقها
مترسانید از شور شهادت لحظهای ما را
قسم بر وعده صادق که حزبالله پیروز است
تماشا کن به چشم خویش اى خورشید، فردا را
یقین داریم “نصرالله”، آغازى بر این راه است
بخوان ای صبح روشن! باز هم “اناّ فَتَحْنا” را
و “نَصرُالله” رمز دیگر آزادی قدس است
مزیّن کن به نامِ نامى اش، صحن “مصلّىٰ” را
انتهای مطلب/
دسته بندی مطالب
اقتصاد
[ad_2]
منبع