برخی تندروها گرین کارت بریتانیا دارند /نسل Z هیاهوی دهه شصتیها را ندارد
[ad_1]
به نقل از خبررسان، محسن رهامی، چهره شاخص اصلاح طلب و نماینده ادوار مجلس، میگوید لیست ندادن اصلاح طلبان به معنی تحریم انتخابات نیست و اصرار دارد؛« «دوستان ما برای مجلس دوازدهم آمادگی لیست دادن، چه مشترک با معتدلین و چه جداگانه را ندارند.»
رهامی در این گفتگو از رایزنیها با بهزاد نبوی برای فعال شدن در جبهه اصلاحات خبر میدهد و گفتن میکند که «حداکثر کاری که گمان دارد خاتمی در انتخابات پیش رو انجام دهد رأی دادن در تهران یا یکی از شهرهاست».
«نسل Z و انتخابات» از دیگر سوالاتی می بود که رهامی در جواب به آن می گوید؛«نسل Z آرمان خواهی و هیاهوی نسل دهه ۶۰ را ندارد»
آنچه در ادامه میخوانید مشروح گپ و او گفت با محسن رهامی است؛
سوال: آقای رهامی! ردصلاحیتهای هیاتهای اجرایی در این دوره از انتخابات مجلس حاشیههای بسیاری را جهت شما، نظر شما در رابطه این رویکرد هیاتهای اجرایی چیست و چه مقدار در مسیر خالص سازی قابل تحلیل است؟
من اجمالا در جریان رد صلاحیتهای گسترده هستم. در قانون اساسی مشروطه که در سال ۱۲۸۵ تصویب شده، غیر از چند اصل که درمورد مجلس سنا بوده و بعدا اضافه شده است؛ همه اصول قانون مزبور، در خصوص پارلمان و مجلس است. با اهمیت ترین دستاورد نهضت یا انقلاب مشروطه تشکیل پارلمان جدا گانه است که علتمشارکت مردم در اداره امور حکومت میبشود. اگر قرار باشد به قانون اساسی مشروطه امتیاز بدهیم، ۹۰ درصد امتیاز آن به تأسیس پارلمان تعلق دارد.
جمهوری اسلامی ایران و قانون اساسی آن که دستاورد انقلاب اسلامی است، علی القاعده باید از این حیث، نسبت به قانون اساسی مشروطه، یک قدم پیشتر و بالاتر باشد. پارلمان، مجلس و انتخابات آزاد، با اهمیت ترین تابلو و نشانه جمهوریت این نظام است. مردم با وجود در پای صندوقهای انتخابات انتظار دارند که کاندیدای مورد نظرشان در لیست وجود داشته و آنها بتوانند به فردی که انتخاب خودشان است آزادانه رأی بدهند.
کارکرد شورای نگهبان و هیأتهای اجرایی با روح قانون اساسی در تعارض کامل است
به نظر من، در دورههای تازه با برداشتی که شورای نگهبان از نظارت اعمال میکند و نیز کارکرد هیئتهای اجرایی در این دوره، هم با روح قانون اساسی جمهوری اسلامی و هم با روح قانون اساسی مشروطه و اصولا با مبنا دموکراسی و مردمسالاری در تعارض کامل بوده است؛ چون امکان وجود اکثریت مردم و مدیریت جامعه به دست اکثریت را محدود و بلکه ناممکن میسازد.
این چنین عرصه ممیزی فراقانونی و خالصسازی مجلس، به سود اقلیت را، با منفعت گیری از ابزارهای به ظاهر قانونی فراهم میکند؛ بهنظر من این پارلمان با آن مجلسی که از در قانون اساسی مشروطه و آموزههای اولیه انقلاب اسلامی، هیچ سنخیتی نداشته و با آن فقط اشتراک لفظی دارد!
مجلس اول و دوم که من بهگفتن نماینده مردم توفیق وجود در آن را داشتم، نظارت، اعمال نظر و خالص سازی به شکل جاری وجود نداشت، بهعلت وجود نیروهای سیاسی جدا گانه از طرف همه جریانهای اثرگذار در پیروزی انقلاب از تهران و دیگر نقاط سرزمین، وجود دیدگاههای گوناگون و بعضا منتقد، نیرومندترین ادوار مجلسِ جمهوری اسلامی ایران بوده است. در آن دورهها، سواد خواندن و نوشتن برای ثبتنام کفایت میکرد، داشتن مدرک فوق لیسانس و دکتری هم نقل نبوده است. در دوران حیات امام(ره)، شورای نگهبان این برداشت از نظارت را که اکنون عمل میکند، نداشت.
مجلس جاری ضعیفترین و بیخاصیتترین ادوار مجلس است
برداشت هیچ حقوقدان و صاحبنظر جدا گانه از نظارت، آن چه که امروز شورای نگهبان به آن عمل میکند نبوده و نیست؛ علم حقوق در انحصار و تعلق هیچ شخص یا نهاد و ارگانی نیست و در اختیار صاحبنظران و دانشگاهها و مراکز علمی است و هیچیک از آنها از نظارت، غربالگری، ممیزی و انتخاب دو مرحلهای برداشت نمیکنند. نظارت باید در حدی باشد که اگر خلافی واقع شد و دولت، مشخصا وزارت سرزمین و ادارات تابعه که مجری انتخابات می باشند، بخواهند حق فردی را پایمال کنند جلوگیری بشود. پافشاری میکنم نوع غربالگری و ممیزی که در دورههای تازه اعمال میبشود و مجلس جاری یکی از محصولات این ممیزی، ضعیفترین و بیخاصیتترین ادوار مجلس است، با روح انقلاب اسلامی، روح قانون اساسی ما و روح قانون اساسی مشروطه در تعارض آشکار است.
این انحرافی است که در ماهیّت جمهوری اسلامی و مبنا جمهوریت نظام تشکیل شده و روزبهروز هم این انحراف و فاجعه در حال عمیقتر شدن است و مردم را نسبت به مبنا جمهوری اسلامی، پارلمان و انتخابات بیاعتنا و بدبین کرده و خواهد کرد.
تعداد بسیاری از اعضای دولت منتسب به احمدی نژاد، پایداری و انجمن حجتیه می باشند
سوال: برخی اعتقاد دارند نفوذ چهرههای تندرو و نزدیک به آقای احمدینژاد در هیئت های اجرایی، در رویکرد در پیش گرفته شده در این هیات ها و مشخصا روال خالص سازی اثرگذار بوده است.
دولت جاری به نوعی ادامه دهنده دولت احمدینژاد است. تعداد بسیاری از افرادی که در این دوره وجود مؤثر دارند، منتسب به جریان احمدی نژاد، انجمن حجتیه، جبهه پایداری و جریان افراطیِ جناح اصولگرا می باشند. این افراد در زمان انقلاب و دوره امام(ره) کمتر امکان ابراز و ظهور داشتند و اکنون که به هر علت عرصه مساعدی فراهم شده، تصمیم گرفتهاند یک مجلس خالی از اغیار و یا بهتر بگوییم یک محفل خودمانی راه اندازی دهند که بهتر بتوانند همه امکانات و پستهای سیاسی و خصوصا اقتصادی را بین خود، همانند غنائم جنگی تقسیم و منفعت برداری کنند.
سرزمین تا این مدت از ضربه های هولناک دوره سیاه احمدی نژاد کمر راست نکرده است
چنانچه در دوره سیاه احمدی نژاد عمل شد و تا این مدت سرزمین و مردم از آن ضربههای هولناک سیاسی، اقتصادی و فرهنگی دوره احمدی نژاد کمر راست نکرده است و چه بسا دهها سال دیگر هم نتواند کمر راست کند. گرچه این کار به مبنا انقلاب و جمهوریت نظام صدمه جدی داخل ساخته و زیاد تر هم داخل خواهد ساخت و مردم را نسبت به پارلمان، انتخابات و مبنا نظام بیاعتنا و بدبین کرده و خواهد کرد.
کارکرد این جریان در واقع امر، در تعارض کامل با منافع کلان جمهوری اسلامی و مصالح کلی مردم و سرزمین است؛ ولی جریان مزبور که به ظاهر خود را انقلابی و طرفدار دوآتشه ولایت فقیه معارفه میکند، چندان به آثار و نتایج کارکرد خود دقت ندارد.
برخی سران جریان تندرو گرین کارت بریتانیا دارند
تفسیر خوشبینانه این حرکت این است که بگوییم آنها از نتایج عمل خود غافل بوده و از روی جهل و غفلت اینگونه عمل میکنند. چه بسا برای آینده انقلاب اسلامی، آرمانهای امام خمینی(ره) و ملت ما، در برخی اتاقهای فکر، همانند لژهای فراماسونری، خواب هایی دیدهشده که برای تعبیر آن خوابها، ابتدا قرار است نظام و جمهوری اسلامی را از حمایتمردم نصیب ساخته و اکثریت خاموش و خانهنشین شوند.
خصوصا هنگامی معلوم میبشود برخی از سران جریان مزبور دارای تابعیت مضاعف بوده و کشورهایی همانند بریتانیا، به آنان گرینکارت اعطا کرده و سفرهای برونمرزی و رفتو آمدهای مکرر دارند و فرزندان و اندوختههای خود را به خارج از سرزمین منتقل کردند، این نگرانی برای آینده سرزمین و انقلاب اسلامی صدچندان میگردد.
روسای قوا به راحتی از کنار ردصلاحیتها رد شدهاند
سوال: آقای رهامی! برسی شما از عکس العمل آقایان رئیسی، قالیباف و حتی وزیر سرزمین به ردصلاحیتها، چیست؟
در دورههای قبل طبق معمول هیئتهای نظارت حق سطح گستردهتری از غربالگری را برای خود محفوظ نگاه میداشتند. اکنون بعضا این خوشبینی را دارند که وزارت سرزمین رد صلاحیتهای گسترده را انجام داده و سپس هیئتهای نظارت شورای نگهبان به گفتن منجی ظاهر شوند و به داد مردم برسند تا از این طریق بتوانند قدری اعتبار صدمه دیده خود را جبران کنند.
اکنون، عرصه امیدوار کنندهای از برخورد شورای نگهبان، روسای قوا در جهت از بین بردن نگرانی از ردصلاحیتهای گسترده هیأتهای اجرایی احتیاط نشده و بهنظر میرسد آنها به راحتی از کنار این نوشته رد شدهاند.
در برخی از استانهایی که من از اوضاع آنها خبر دارم، افرادی با سابقه طویل وجود در انقلاب، جبهه یا از آزادگان جنگ تحمیلی که عمر خود را در دفاع از انقلاب اسلامی و تمامیت ارضی سرزمین و مبنا نظام صرف کرده و وفاداری و صلاحیتشان عملا ثابت شده است، بدون آن که کوچکترین اشکال قانونی وجود داشته باشد، با گفتن زیاد کلیِ «عدم التزام به اسلام» کنار گذاشته شدهاند.
صلاحیت کاندیداها را مردم باید تشخیص دهند
عدم التزام به اسلام و احکام آن باید مصداق داشته باشد و مورد آن باید به اثبات برسد، بعضا هیأتهای اجرایی و یا هیأتهای نظارت اظهار می کنند؛ «صلاحیت شما را احراز نکردیم»، این کار خلاف قانون بوده و طفره رفتن از انجام ماموریت محسوب و جهت تضییع حقوق اساسی شهروندان میگردد. در حالی که صلاحیت کاندیداها را مردم باید تشخیص دهند، آنها قوه و قوت تشخیص کافی دارند و نیازی به احراز صلاحیت نامزدها توسط هیأت نظارت یا هیأت اجرایی نیست. بلکه آنها باید نظارت کنند که خلاف قانون واقع نشود، به فکر اگر فردی سابقه محکومیت مؤثر دارد؛ یعنی در محکومیت او در حدی است که علتمحرومیت او از حقوق اجتماعی میبشود، برای مثال در محل خود اشتهار به فساد دارد و باید کنار گذاشته بشود، این مسأله با تطبیق اسبق افراد با سجل کیفری حاضر در قوهٔ قضائیه و استعلامات قانونی حاصل میبشود.
در این خصوص، قوه قضائیه که قانونا مرجع تظلمات است و باید دفاع کننده حقوق و آزادیهای مشروع شهروندان باشد و نیز رئیس جمهور و نمایندگان مجلس که سوگند یاد کردهاند که حمایتکننده و پاسدار قانون اساسی و حقوق اساسی مردم باشند، باید ورود اشکار کنند و مانع ردصلاحیت های نسنجیده و گسترده نامزدهای انتخابات گردند.
حرف هایاند دلواپس نباشید اما…
سوال: شما سیگنالی از سوی شورای نگهبان دریافت کردهاید که نشان دهد فضا به سمت بازتر شدن خواهد رفت؟
تا امروز به طور صریح چیزی دریافت نکردهایم. در برخی از استانها و شهرستانها به دوستانی که در جایگاههای مناسبی قرار دارند و به نظر میرسد که کنار کشیدن آنها علتمیبشود مردم به کلی از انتخابات کنارهگیری کنند، حرف هایشده که دلواپس نباشند و این مسائل حل خواهد شد ولی این قولها زیاد قابل اعتنا نیستند؛ چون در دورههای قبل و از جمله در انتخابات مجلس یازدهم، این چنین قولهایی داده شد اما چندان عملی نشد.
نباید از تعامل با مجموعه حاکمیت مأیوس شد
سوال: شما سابقه رایزنی و گفتگوی انتخاباتی با نهادهای حاکمیتی، از جمله شورای نگهبان و حتی بیت رهبری را داشته اید، آیا برای این دوره از انتخابات هم از این نوع رایزنیها و تعامل داشتهاید؟
من به این نوع رایزنیها و گفتگوها قیمت قائلم و در دورههای قبل در انتخابات مجلس، شورای شهر و حتی ریاستجمهوری، در اینجهت جهت فعالیتهایی داشتهام. به گفتن فردی که جوانی و قسمت عمدهای از عمر خود را در مسولیتها و فعالیتهایی گذرانده که به هرحال نفیا و اثباتا در فرایند شکلگیری این نظام و امور سیاسی سرزمین مؤثر بوده و سرزمین را به گفتن خانه بزرگ خودم و هموطنانم برداشت می کنم، در مسایلی همانند انتخابات، نوعا بخشی از مسؤلیت را نه لزوما برای خود، بلکه برای جمع به مسئولیت گرفتهام.
هنگامی فعالیت خود را جهت ورود به مجلس در سال ۵۸ اغاز کردم و رای آوردم، ۲۶ ساله و یکی جوانترین نمایندگان مجلس بودم، چون آن زمان با پایان ۲۵ سالگی اجازه ورود به انتخابات مجلس داده میشد. در دوره اول و دوم در مجلس بوده و سپس دو دوره در وزارت علوم، بهگفتن معاون وزیر وجود داشتهام و مسئولیتهای فرد دیگر نیز به مسئولیت گرفتهام.
از همان سالهای اولیه فعالیت سیاسی رسمی قائل به تعامل و رایزنی با مقامات و مسؤلین سرزمین بوده و هستم. یقیناً برخی دوستان بطور جد منتقد این نوع تعاملها و ارتباطات بوده و آن را به معنی تایید کارکرد حاکمیت، شورای نگهبان و …میدانند. با این وجود، فکر میکنم تعامل و رایزنی از تشکیل فاصلهها جلوگیری کرده و به روال صحیح امور سرزمین و نزدیکشدن دیدگاهها پشتیبانی میکند.
این نوع ربط و تعامل در انتخابات مجلس دهم، شورای چهارم و پنجم و انتخابات ریاست جمهوری دوره اصلاحات و نیز دوره روحانی زیاد پیروزیآمیز می بود، اما برای مثال در مجلس یازدهم چندان جواب نگرفتیم. این بار هم رایزنیهایی داشتهایم و تا این مدت هم مأیوس نیستیم. بخشی از علاقمندی به تعامل و امیدواری من به نتایج این رایزنیها، به علت علقهای است که به اصل انقلاب و نظام دارم و فکر میکنم به هرحال در مرکزیت نظام قوه عاقله هست که گوش شنوایی به شنیدن مصالح سرزمین از منتقدین داشتهباشد. لذا نباید از تعامل با مجموعه حاکمیت مأیوس شد.
برای ثبت نام در انتخابات مجلس خبرگان رفتم اما…
سوال: آقای رهامی، شما برای انتخابات خبرگان ثبتنام کردهاید؟
من برای ثبتنام در انتخابات خبرگان، به وزارت سرزمین رفتم و چون خبرنگاران بسیاری آنجا وجود داشتند، این خبر انتشار شد که من ثبتنام را انجام دادم؛ ولی در عمل با اشکالات بنی اسرائیلی روبه رو شدم و از ثبتنام باز ماندم. بدین معنی که مدارک مربوط به اجتهاد، اجازات و احکامی که از بزرگان حوزه علمیه قم، از جمله آیات عظام منتظری(ره)، فاضل لنکرانی(ره)، موسوی اردبیلی(ره) و صانعی(ره) داشتم و مربوط به دهه ۷۰ میشد را اراعه کردم ولی سپس از معطلی در نهایت، مسؤلیت ثبتنام ما را به یکی از فقهای شورای نگهبان در قم حواله دادند.
با دقت به این که مجلس خبرگان صلاحیت و ماموریت انتخاب رهبر و نظارت بر کارکرد رهبری، نهادها و ارگانهایی تحت امر او را به مسئولیت دارد؛ لذا واگذار کردن نوشته قبول صلاحیت و مدارک علمی خبرگان به فقهای شورای نگهبان، که خود منصوب رهبری می باشند، صحیح نبوده و در واقع دور ملزوم می آید که عقلا باطل است. به این علت من مراجعه به آن عضو شورای نگهبان را بر خلاف شؤون خبرگان رهبری و نیز نوعی شکستن حرمت اساتیدی چون آیهالله منتظری، که آن اجازات و احکام را به من اعطا کردهاند میدانم و حاضر نشدم با عمل خود به این چنین رویه غلط و خلاف عقل و قانون صحه بگذارم.
گرچه اصولا این رویهای که آقایان برای مجلس خبرگان در پیشگرفتهاند، و عملا مجلس خبرگان به مجلس روحانیون و تحصیلکردههای فقه و عمده نمایندگان رهبری در استانها و نهادها، خلاصه شده است؛ نه مبنای عقلی دارد و نه مبنای شرعی و حتی به زیان خود جایگاه رهبری و تقلیل این جایگاه تا حد منتخب صرف روحانیون منجر شده است.
به کدام علت عقلی و شرعی زنان نباید در مجلس خبرگان باشند؟
رهبری متعلق به همه مردم و همه اقشار جامعه بوده است نه نماینده و منتخب روحانیون و ملایان سرزمین؛ صلاحیت و مسؤلیت ایشان در همه امور سرزمین است. در حالی که روحانیون فقط یکی از اقشار جامعه و فقه نیز فقط یکی از تخصصها و علوم مورد نیاز جامعه است. خبرگان دیگر تخصصها و علوم، همانند حقوق، اقتصاد، سیاست، روابط بینالملل، صنعت و کشاورزی همه و همه باید در مجلس خبرگان وجود داشته باشند و آنها، بهگفتن نمایندگان اقشار و تخصصهای گوناگون جامعه ایرانی، هم در انتخاب رهبر و هم در نظارت بر کارکرد ایشان و نهادهای زیر مجموعه رهبری نقش ایفا کنند. از طرفی چون نصف جامعه ما را زنان راه اندازی خواهند داد به کدام علت عقلی و شرعی همه خبرگان باید از مردان باشد و چرا نباید متخصصینی از خانمها در امور گوناگون جامعه، در مجلس خبرگان وجود نداشته باشند؟
آقایان صریحتر بفرمایند که اصولا خبره نمیخواهند
با دقت به این که من قبلا هم، در دو نوبت برای ثبتنام جهت انتخابات ریاست جمهوری، به وزارت سرزمین مراجعه داشتم، همه مدارک و مستندات تخصصی را اراعه کرده بودم که در اختیار آقایان است و توضیح دادم که: «علاوه بر اجتهاد در فقه و اصول، دکتری حقوق دارم، استاد دانشگاه تهران بودم، از سال ۶۷ تا کنون یعنی ۴۵ سال، در تعداد بسیاری از دانشگاههای نقل داخل و خارج از سرزمین بهگفتن استاد مدعو و محقق، همکاری داشته و دارم. از معدود روحانیونی هستم که در حوزه فنی نیز تحصیل کردهام،
دوره سپس از دکتری و دوره تخصصیام را در آلمان، در مؤسسه ماکس پلانک در شهر فرایبورگ گذراندهام، دو دوره نماینده مجلس و عضو کمیسیون قضایی و برنامه و بودجه بودم، سالهای سال است که وکیل بوده و مسؤلیت وکالت سنگینترین پروندههای یکصدسال عمر عدلیه در ایران؛ همانند پرونده کوی دانشگاه تهران را برعهده داشتهام، دو دوره معاون وزارت علوم و ۸ سال رئیس دانشگاه بودم.» اگر این چنین فردی با این تحصیلات، ازمایش ها و سابقه از نظر آقایان خبره نباشد، بعد خبره چه فردی است؟! در واقع آقایان صریحتر بفرمایند که اصولا خبره نمیخواهند!
دوستان اصلاح طلب آمادگی لیست دادن ندارند
سوال: فارغ از رایزنی ها با نهادهای حکمیتی، با عقلای اصولگرا همانند آقایان ناطق نوری، لاریجانی و باهنر گفتگو و تعامل انتخاباتی داشتهاید؟
درگذشته رایزنیها زیاد تر می بود ولی در این دوره کمتر شده است. آقای ناطق نوری در قبل فعالتر بودند اما این دوره تا حدی به علت کسالت، کمتر مجال این نشستها را دارند. فعلا دوستان ما برای مجلس دوازدهم آمادگی لیست دادن، چه مشترک با معتدلین و چه جداگانه را ندارند.
به این علت فعلا در این عرصه رایزنی جداگانه و جدی، به صورتی که بشود لیستی از اعتدالیون و اصلاح طلبهای معتدل تهیه بشود، فراهم نیست. فعلا فقط برخی دوستان که با آقای روحانی یا آقای لاریجانی مرتبط می باشند، و تعدادی از احزاب که در جبهه اصلاحات نیز وجود دارند در این خصوص فعالیتهایی دارند. اما در کل یک نتیجه قطعی که ما را به یک لیست رساند فعلا وجود ندارد.
این که بتوانیم به یک لیست مشترک برسیم زیاد دور از انتظار است
سوال: امکان پذیر ائتلافی بین آقای روحانی و آقای لاریجانی با اصلاح طلبان شکل بگیرد؟
عرض کردم تا امروز اصلاح طلبان و مشخصا جبهه اصلاحات، به شکل رسمی آمادگی اراعه لیست نداشتهاند. اگر قرار باشد درمورد جبهه اصلاحات سخن بگویید کنیم، بهتر است سخنگوی رسمی جبهه اظهار نظر کند. فعلا مجموعه احزابی که در این خصوص فعالیت میکنند، میخواهند با همان ساز و کار قبلی پیش بروند. یقیناً این ساز و کار در مجلس یازدهم موفق نشد و نتیجهای نداد، اما برای مجلس دهم و شورای چهارم و پنجم، تا حدودی نتیجهقسمت می بود. ما سپس از قضایای سال ۸۸ و ۸۹، زیاد تلاش کردیم که ابتکار عمل جدی داشته باشیم و به نتایج خوبی هم رسیدیم؛ اکنون هم در حال احیای آن هستیم و به شهرستانها و استانها هم بعضا میرویم ولی فضای سیاسی سرزمین تغییرات بسیاری نسبت به آن سالها کرده است.
من فکر میکنم اگر گمان بدهیم حداقل ۵۰-۶۰ نفر هم در مجلس دوازدهم، نماینده جدا گانه و خوشفکر داشته باشیم، قیمت آن را دارد که تلاش کنیم و برای انتخابات اندوختهگذاری کنیم. حتی بعضی اوقات من به دوستان میگویم داشتن یک کرسی مجلس و وجود یک نماینده، همچون مرحوم مدرس، هم قیمت دارد و میتواند سودمند واقع بشود. به هر حال باور من این است که ما خودمان نباید به فضای یأس و نا امیدی مردم دامن بزنیم؛ چون مردم به حد کافی آزرده خاطر و مأیوس شدهاند و نگرانی جدی برای آینده سرزمین دارند. ما باید تلاش کنیم حتیالامکان به مردم امید بدهیم، اما این که بتوانیم به یک لیست مشترک برسیم زیاد دور از انتظار است؛ چون لازمه اراعه لیست، داشتن نامزد انتخاباتی به تعداد کافی است که فعلا اکثر نامزدهای اصلاحات و معتدلین، در تهران و استانها کنار گذاشته شدهاند. علاوه بر آنکه اصولا بخاطر فضای حاضر اکثرا رغبتی به ثبتنام نشان ندادهاند.
لیست ندادن اصلاح طلبان به معنی تحریم انتخابات نیست
سوال: بین اصلاحطلبان چند دستگی وجود دارد؛ طوریکه یک عده از تحریم انتخابات میگویند و عدهای هم بر وجود در انتخابات اصرار میکنند. شما میگویید که اصلاحطلبان آمادگی لیستدهی ندارند بعد با این وجوه مشارکتشان در انتخابات به چه صورت خواهد می بود؟ ورود یک دست یا چند لیستی خواهند داشت یا….؟
اصلاحطلبان هیچ زمان انتخابات را تحریم نکردند؛ یعنی هیچگاه اطلاعیهای برای تحریم ندادند. حتی در دورههایی که فضا زیاد محدود می بود همانند مجلس نهم، آقای خاتمی به دماوند رفتند و رای دادند تا با این کار نشان بدهند که موافق تحریم نیستند.
فعلا هم این چنین چیزی نداشتهایم و این که لیست ندهیم، به معنی تحریم نیست بلکه تعداد نامزدها به قدر کافی نیست تا امکان لیست دادن باشد. قسمت عمدهٔ نامزدهای ما به علت برخوردی که در ردصلاحیتهای گسترده و خلاف قانونی که خصوصا در مجلس یازدهم پیش آمد، ثبتنام نکردند. آنهایی هم که ثبتنام کردند اکثرا در هیأتهای اجرایی کنار گذاشتهشدند.
نیروهای علاقمند به مصالح مردم نباید به انگها دقت کنند
به طور مثال، در استان زنجان ما بهگفتن مجمع نمایندگان ادوار استان که از سال ۵۹ راه اندازی شده و کماکان فعالیت دارد، از اعضای مجمع و نیز افراد واجد صلاحیت خارج از مجمع خواهش کردیم برای انتخابات مجلس ثبتنام کنند؛ لیکن همه آنها توسط هیئتهای اجرایی کنار گذاشته شدند و دیگر نوبت به هیأتهای نظارت شورای نگهبان نرسیده است.
ما تصمیم داشتیم که از استانهایی که عرصه فراهم است به همان مدلی که عرض کردم لیست بدهیم، اکنون هم چند دستگی وجود ندارد و اینکه عرصه لیست سراسری فراهم نشده، نشانه اختلاف نیست. نوشته به کارکرد غلط و خلاف قانون دستگاههای ذیربط مربوط میبشود. فعلا قضیهای که بین ما و دوستانمان نقل شده این است که آیا ما به دادن لیست، برای مثال برای چند حوزه محدود عمل کنیم، یا کاملا کنار بکشیم؟ در واقع کنار گذاشته شدیم!
دوستانمان میگویند: «اگر از فقط شهرهای محدود با لیست ضعیف و ناقص در انتخابات ورود کنیم به معنی تایید مبناِ این رد صلاحیتهای گسترده است و لذا نباید به این سازو کار داخل شویم و تسلیم آن گردیم. چون اگر برای مثال با این حالت پنج نفر رأی بیاورند خواهند او گفت شما اجازه ورود داشتید و این سازوکاری را هم که به آن معترض بودید؛ قبول کردید اما رأی نیاوردید و این کار نوعی مصانعه، سازش کاری یا اعتدال بیشتر از حد است.» درهرصورت به نظر من اگر در این دوره که امکان پذیر دوره انتقالی برای نظام و رهبری باشد، از شهرستانها افرادی را حمایتکنیم و تا لااقل تریبونی در مجلس داشته باشیم، ارزنده خواهدبود. نیروهای سیاسی نباید هیچ فرصتی را از دست بدهند.
من فکر میکنم نیروهای سیاسی علاقمند به مبنا استقلال سرزمین، مصالح انقلاب و مردم، نباید به انگها دقت کنند و باید کاری را که درست است انجام بدهند. در سال ۸۸ علیرغم مشکلاتی که برای دوستان ما به وجود آمد و برخوردهای شدید، زندان و… اما به طور جدی به شورای چهارم داخل شدیم و در مجلسهای سپس هم وجود داشتیم.
اکنون، مجلس از حیز انتفاع بنیادی خود افتاده است
هرچند عدهای میگویند آن مجلس برای مردم کار چندانی نکرد اما حداقلش این می بود که مصوبات غلط این دوره را نداشتیم. قرار نبوده است برای مثال در مجلس دهم نسبت به مجلس نهم، معجزه رخ دهد. چون اصولا اکنون، مجلس از حیز انتفاع بنیادی خود افتاده است. مجلسی که الان وجود دارد، آن مجلسی نیست که در خبرگان قانون اساسی جمهوری اسلامی یا مجلس مؤسسان قانون اساسی مشروطه آن را طراحی کرده و اختیارات وسیعی برای این نهاد کلیدی پیشبینی کرده می بود. آنقدر نهادهای موازی و بالادستی برای مجلس تشکیل شده که اگر ۱۰۰درصد مجلس هم دست اصلاحطلبان باشد، چندان نمی توانند برای سرزمین معجزه کنند. اما حداقل قضیه این است که در مجلس دهم این مصوبات غلط، غمگین کننده و فضایی که مجلس یازدهم ساخته است، را نداشتیم. در این شرایط زیان کمتر خود، خیر و عین مصلحت است؛ یقیناً این استدلال ماست ولی دوستان قبول ندارند و میگویند این علتفعالیت سیاسی نیست که بگوییم زیان کمتر، هم برای سرزمین، خیر است.
من فکر میکنم ما مسائل کلان سرزمین را نباید برد و باختی و صفر و صد، نگاه کنیم چون این مسائل، مربوط به منافع و مصالح یک سرزمین و سرنوشت ۸۰- ۹۰میلیون ایرانی میبشود. اگر دوستان ما بتوانند روبه رو یک مصوبه بایستند یا حتی تبصرهای از آن را حذف کنند که به بخشی از جامعه صدمه نرسد و منافع قشری از اقشار گوناگون فراهم بشود؛ اینکار عمل صالح محسوب شده و سودمند منفعت است. برای مثال در مجلس دهم ما به جستوجو آن بودیم که حداقل ماده ۵۰۰ قانون مجازات اسلامی قسمت تعزیرات (فعالیت تبلیغی علیه نظام) و یا ماده ۶۱۰ آن قانون (تبانی و ومواضعه برای ارتکاب جرایم) را حذف کنند. اگر همین اتفاق میافتاد، احتمالا اکنون صدها نفر از زندانیان سیاسی که به استناد همین مواد کشدار به زندان محکوم شدند، به زندان نمی رفتند.
امام خمینی درمورد مجلس اول او گفت؛ آن مجلسی که من میخواستم نشد
متأسفانه باید عرض کنم در طول این ۴۰ و چند سال بعد از انقلاب، نهادهای انتخابی از شورای شهر تا مجلس و حتی ریاست جمهوری و مجلس خبرگان عملا از حیز انتفاع افتادند. به نظر من خبرگان دیگر آن خبرگانی که در قانون اساسی پیشبینی شده می بود، نیست. قانون برای مصداق یا برای شخص نوشته نمیبشود، ما میگوییم این مجلس خبرگان باید از نهادهای زیر نظر رهبری حساب بکشد؛ آنها را کنترل کند و اگر در جایی ملزوم است تذکر بدهد. مجلس باید بر کلیه امور سرزمین نظارت داشته باشد و فساد را از ریشه علاج کند. با کمال تأسف مجلس جاری بعضی اوقات با یک مصوبه برای مردم بحران تشکیل میکند، در حالی که از روز اول قرار می بود مجلس به فکر گرفتاریهای مردم و حل مشکلاتهای سرزمین باشد.
ما در افتتاحیه مجلس اول و در سالروز راه اندازی مجلس، به وجود امام میرفتیم در در دوره سوم مجلس اول، هنگامی که به خدمت امام رسیدیم که روز ۷ خرداد و مصادف با ۱۳ رجب می بود؛ ایشان در سخنران خود، سپس از این که از مجلس تعریف کردند در نهایت انها گفتند: «ولکن این مجلس، آن مجلسی که من میخواستم نشد.»
هیچکس نمیگوید در دولت میرحسین موسوی حتی یک دلار جابهجا شده است
یعنی مجلس اول و دوم هم با آنکه متشکل از افراد برجسته و نیروهای سیاسی دست اول سرزمین می بود و افراد از هیئتهای نظارت اینچنینی عبور نکرده بودند، باز هم چیزی که امام خمینی میخواست نبوده است و رضایت قلبی ایشان، با اینکه کارکرد مجلس اول در قسمت نظارت زیاد مناسب می بود؛ برآورده نشد. دولت آقای موسوی سالها است کنار رفته و هیچ امکانی برای جوابگویی به مخالفتها و شایعه ها را ندارد و هر فردی هر حرفی را که میخواهد میزند و ایشان هیچگونه پاسخی نمی توانند بدهد اما هیچکس نمیگوید در دوره آقای موسوی و وزرای ایشان که زمان جنگ هم می بود حتی یک دلار جابهجا شده است.
بخشی از این قضیه برمیگردد به سلامت نفس، صداقت و کارشناسی دولت دوران جنگ و بخشی هم برمیگردد به نظارت مجلسِ ما که واقعا مو را از ماست میکشیدیم. در مجلس اول و دوم درخصوص بودجه عمومی و بودجه دولت چه در دوره آقای موسوی، چه در دوره آقای رجایی و دوره قبل از آن که نخست وزیر می بود و چه در دوره سپس که رئیس جمهور شد دقت و نظارت تا جایی می بود که حتی یک دینار جابهجا یا حیف و میل نشد، اگر مجلس نظارت خوبی داشته باشد علیرغم اینکه نهادهای موازی وجود دارند و اختیاراتش محدود شده است اما باز هم زیاد جاها میتواند جلوی فساد را بگیرد.
چرا مجلس که می گوید در جریان فساد چای دبش بوده، رئیسی و وزرایش را استیضاح نکردند؟
برای مثال در خصوص ماجرای چای دبش که بیشتر از ۳ هزار میلیارد دلار اختلاس، جابهجایی و حیف و میل صورت گرفته، او گفت و گو مبلغی نزدیک به بودجه عمرانی کل سرزمین در یک سال است. مسئولیت دولت و قوه قضائیه جای خود را دارد اما مجلس هم باید کارکرد صحیح خود را داشته باشد. خودشان در مصاحبهها میگویند: «آن موقع با آقای رئیسی سخن بگویید کردیم و ایشان در جریان می بود و او گفت باید وزیر جهاد کشاورزی تغیر کند تا این نوشته نشر اشکار نکند.» بعد مجلسیها که بهگفتن نمایندگان مردم این نوشته را میدانستند چرا کاری نکردند و چرا آقای رئیسی و وزرایش را استیضاح نکردند؟
چند سالی است که گزارش رسمی تفریغ بودجه مجلس و ارگان های دیگر انتشار نمیبشود، چرا حسابرسی از خود مجلس همانند دوره ما انتشار نمی بشود؟ اگر در مجلس پنج نفر هم باشند که ماموریت خود را صحیح، با قاطعیت و بدون هراس از احدی، همانند اکثریت نمایندگان مجلس اول و دوم انجام بدهند، احتمالا نتوانند کار معجزهآسایی انجام بدهند یا از مشکلاتهای بزرگ جلوگیری کنند، اما حداقل مانع این چنین تخلفاتی خواهد شد. اگر در هر سازمان یا تشکیلات یک چشم بینا هم وجود داشته باشد بقیه احتیاط میکنند. به این علت در ۲۹۰ نفر نماینده وجود پنج نماینده آگاه علتمیبشود وزرا و دستگاهها احتیاط کنند و در مملکت اختلاسهای بزرگ و برداشتهای غیرقانونی این چنینی کمتر صورت گیرد. حتی اگر یک نفر برود و همانند مدرس باشد و به ماموریت های خود درست عمل کند، همچنان که ما در دوره اول ودوم عمل میکردیم کار بزرگی است و به نظر من بهتر از این است که تماشاگر باشیم و مردم را فی امانالله به دست این افراد بسپاریم.
حداکثر کاری که گمان دارد خاتمی انجام دهد رأی دادن در تهران یا یکی از شهرهاست
سوال: آقای رهامی، آقای کواکبیان در مصاحبه با ما انها گفتند که آقای خاتمی در این دوره از انتخابات ورود نمیکند. شما سیگنالی از ایشان دریافت کردهاید که بخواهد برای انتخابات فعال بشود؟
آقای خاتمی که نمیخواهد شخصا و به تنهایی به انتخابات ورود کند. یک مجموعه و با یک ساز و کار اشکار با ایشان کار میکند که متشکل از دبیران اصلاحطلب است. این مجموعه قبلا تحت گفتن «شورای هماهنگی جبهه اصلاحات» فعال بودند و اکنون با گفتن «جبهه اصلاحات» فعالیت میکنند، یقیناً در این مجموعه تعدادی افراد حقیقی علاوه بر دبیران کل احزاب هم وجود دارند، آقای خاتمی اگر بخواهد در انتخابات ورود کند، علیالقاعده از طریق مجموعه یاد شده عمل میکند و هیچ علامتی مبنی بر این که بخواهد مستقلا و بدون مجموعه جریان اصلاحات در انتخابات فعالیت کند وجود ندارد. دلیلی هم برای اینکار وجود ندارد.
از طرف دیگر، مجموعه یادشده تا امروز، به همان دلایلی که قبلا توضیح دادم، به این جمعبندی نرسیده که داخل عرصه انتخابات بشود و لیست بدهد. بعد حداکثر کاری که گمان دارد آقای خاتمی انجام دهد این است که روز انتخابات به یکی از مراکز رأیگیری در تهران یا یکی از شهرها مراجعه و رای خود را بدهد و زیاد تر از این نخواهد می بود.
دوستان و همراهان آقای خاتمی در انتخابات دوره یازدهم اکثرا ردصلاحیت شدند و برای این دوره هم، یا اکثرا ثبتنام نکردند و یا اگر ثبتنام هم کرده باشند، توسط هیأتهای اجرایی کنار گذاشته شدند. به این علت احزاب اصلاحطلب اکثرا نمی توانند با این حالت لیست انتخاباتی بدهند.
هیچ فردی هم انتظار ندارد که احزاب اصلاحطلب همراه شوند پای لیست انتخاباتی جبهه پایداری را امضا کنند. تنها امکان پذیر یک بیانیه زیاد کلی، در خصوص جایگاه و اهمیت انتخابات و مجلس صادر کنند، مگر این که هیأتهای نظارت در دیماه بخواهند کارکرد غلط و خلاف قانون هیأتهای اجرایی را تصحیح و عرصهای برای فعال شدن اکثریت مردم در انتخابات را فراهم سازند.
علت مهم رفتن بهزاد نبوی از ریاست جبهه اصلاحات
سوال: چه قدر اتفاقاتی همانند کنار رفتن آقای نبوی از ریاست جبهه اصلاحات در این چند دستگی موثر بوده است؟
جایگاه آقای نبوی مربوط به فعالیت سیاسی قبل از و بعد از انقلاب و وجود طویل در مسؤلیتهای گوناگون در چند دولت است. ازدولت آقای رجایی تا دولت اصلاحات، همه این اسبق، امروز این هویت را به ایشان داده بودند که میتواند محل اجتماع زیاد تر جریانها باشد؛ اما فعلا به علت اختلافنظر در داخل جریان اصلاحات، از حیث چگونگی تعامل با حاکمیت و موضوعاتی همانند انتخابات، جایگاه اجماعی ایشان نیز از این اختلاف نظر نصیب نمانده است.
علاوه براین، قضیه دیگر برای تعدادی از احزاب و نیروهای اصلاحطلب، قضیه وجود افراد حقیقی درجبهه اصلاحات با حق رأی مساوی با دبیران کل احزاب است، که به هرحال باید حل بشود.
در «شورای هماهنگی جبهه اصلاحات» که قبلا با گفتن «شورای هماهنگی نیروهای خط امام » فعالیت میکرد و سپس از دوم خرداد ۷۶، به این گفتن تغیر اسم داد، فقط دبیران کل احزاب وجود داشتند و این مجموعه، به گفتن یک جبهه سیاسی میتوانست لیست انتخاباتی بدهد. سپس از آن که نقل شد برخی افراد حقیقی تاثیرگذار، با حق رأی برابر بتوانند در جبهه وجود یابند، عامل جدیدی برای اختلاف نظر بین احزاب و جریانهای اصلاحطلب اشکار شده و کماکان ادامه دارد. به این علت، آمدن و رفتن آقای نبوی و امثال آن چندان مؤثر در این کار تاثییر ندارد.
سابقا که میانها گفتند جبهه ملی، منظور مجموعهای متشکل از چند حزب می بود همسو می بود، در قانون احزاب هم «جبهه سیاسی» به همین معنی تعریف شده است. از طرف دیگر، فضای عمومی جامعه هم به دلسردی احزاب دامن زده است. با وجود همه اینها، تا این مدت تعدادی از احزاب همسو نشستهای مستمری، در این عرصه دارند که در صورت فراهم شدن مقدمات و ملزومات کار بتوانند وجود پررنگتری، حداقل در برخی شهرستانها و حوزههای انتخابیه داشته باشند.
با بهزاد نبوی رایزنی شده اما…
سوال: حرف های می بشود رایزنی با آقای نبوی انجام شده که ایشان بخواهند به روال تصمیم سازی و تصمیم گیری جبهه اصلاحات برگردند؟
دوستان با آقای نبوی سخن بگویید کردهاند اما این نوشته یک سیر طویل داشته که با یک رایزنی و سخن بگویید دور از انتظار است، قضیه حل بشود. پیدایش نظرات و راهکارهای گوناگون برای موضوعات واحد، در داخل یک مجموعه سیاسی تا حدی میبشود او گفت طبیعی است. خصوصا اگر شرایط و اوضاع و احوال به نحوی که احتیاط میبشود هر روز سختتر گردد، در این خصوص هم خود ایشون به این جمعبندی رسیده که باید به تصمیم ایشان احترام بگذاریم.
در دوره آقای خاتمی، بر پایه توانایی شخصی امثال ما، اگر یک شخص روحانی در داخل سرزمین و حتی در خارج از سرزمین هم با لباس روحانیت رفت و آمد میکرد، با اقبال روبه رو میشد یا حداقل مورد اهانت واقع نمیشد، اما نسل تازه حوصله دیدن این لباس را هم ندارد و زیاد تر روحانیون با لباس روحانیت به راحتی نمی توانند بیرون در انظار و معابر عمومی تردد داشته باشند.
جریان اصلاحات لیدر ندارد چون…
سوال: آقای رهامی، جریان اصلاحات به بی لیدری رسیده است؟
اصلاحات هیچ زمان یک حزب نبوده که تحت فرماندهی یک نفر باشد و از اول یک گفتمان گسترده بوده است. تبار تاریخی این جریان، در داخل به نهضت مشروطه بر میگردد و در بیرون هم به گفتمانی که در شبه قاره هند و افرادی همانند گاندی، نهرو، محمد علی جناح و اقبال لاهوری بنیان گذاشتند، برمیگردد.
این جریان لیدر ندارد و گفتمانی با فراز و فرود همیشگی است. برای مثال در دوره دولت آقای خاتمی، انتخابات مجلس دهم و شورای پنجم و نیز در اواخر دوره احمدی نژاد، منسجمتر می بود که تبدیل روی کار آمدن دولت روحانی گردید، اما اکنون انسجام این جریان کمتر شده است.
در داخل این مجموعه، طیفها و گفتمانهای گوناگون وجود دارد. برای مثال از یک طرف، یک طیف وسیعی میگوید: «ما به علت رد صلاحیتهای گسترده و در همراهی با مردم، بههیچوجه نباید رسما داخل بازی از پیش طراحی شده انتخابات شویم که نتیجه آن اشکار بوده و در واقع انتخابات اسم بیمسمایی شده است. حتی در یک شهر هم نباید کاندیدا داشته باشیم، چون به معنی قبول کردن این چرخه معیوب است.» طیف فرد دیگر میگوید: «اگر ما حتی یک نفر را هم در یک حوزه دورافتاده داشته باشیم، برویم اندوختهگذاری کرده و تلاش کنیم همون یک نفر به مجلس برود».
شرایط برای فعال شدن عارف مهیا نیست
سوال: شنیده شده که آقای عارف برای انتخابات مجلس فعال شدند، شما از ایشان خبری دارید؟
با مجموعه ایشان ربط داریم اما ایشان اکنون فعالیت جدی برای انتخابات ندارند. با آقای عارف در مجموعه مجلس دهم همکاری بسیاری داشتیم و سپس از آخر مجلس دهم، همکاریها و ارتباطات قطع نشده است. متأسفانه سپس از آن فضاسازی که علیه ایشان و فراکسیون امید؛ مبنی بر عدم پیروزی این فراکسیون صورت گرفت؛ فضای سیاسی عمومی برای دکتر عارف و امثال ایشان، چندان مهیا نیست ولی به هرحال شخص دکتر عارف و همراهان وی پتانسیل خوبی برای حرکتهای تعاملی با نهادها و افراد مؤثر در حکومت را دارند اگر بخواهند بطور جدی داخل معرکه شوند.
لایحه عفاف و حجاب، لایحه مشکلزایی می بود
سوال:اخیراً آقای حسن نوروزی، عضو کمیسیون قضایی و کمیسیون اختصاصی بازدید لایحه عفاف و حجاب، در گفتگویی با خبرآنلاین از دستکاری لایحه عفاف و حجاب خبر داده و حرف های که لایحه مذکور ۲ بار دستکاری شده که اولین بار قبل از ارسال لایحه عفاف و حجاب به شورای نگهبان بوده و مصوبه کمیسیون مذکور در سامانه باگذاری نشد، و بار دوم مربوط به وقتی است که لایحه از شورای نگهبان به مجلس برگشت و ۳ ماده بدون هماهنگی به آن اضافه شد، نظر شما به گفتن یک حقوقدان در این باره چیست؟
لایحهای که به گفتن «عفاف و حجاب» نقل شد، لایحه مشکلزایی می بود؛ چرا که قانون برای حل مشکل تصویب میبشود نه برای تشکیل مشکل. در کشوری که مسائل اساسی و مهمی چون اقتصاد، تورم، آلودگی هوا و مصیبتهای بزرگ فرد دیگر وجود دارد، دچار کردن مردم به این چنین لایحه بیخاصیتی، کار عبثی است.
با این که حجاب از احکام اسلام به حساب می اید و ما اجمالا آن را پذیرفتهایم، اما نه از اصول دین به حساب میآید نه از فروع دین. در اصول دین که شامل باور به مبدأ و معاد و نبوت است او گفت و گو حجاب نقل نشده و این چنین ازجمله فروع دین هم بشمار نیامده است.
از نظر دیگر مردم از وقتی که به اسلام روی آوردند، خودشان حجاب را مراعات کرده و با آن به گفتن یک قضیه اعتقادی برخورد کردند. حتی در زمان پهلوی اول، رضاخان و سپس هم در دوره محمدرضا پهلوی هم حجاب توسط مردم مراعات میشد.
در برخی از کشورهای اسلامی همانند ترکیه و مالزی بدون آنکه دولت بالاسر مردم باشد برای نظارت برحجاب، حجاب از سوی جامعه نوعا مراعات میبشود. بر همین مبنا، دچار کردن دستگاههای دولتی، امنیتی و قضایی با این مسائل فرعی از مبنا خلاف مصالح سرزمین و آموزههای اساسی دین اسلام است. از نظر دیگر، لایحه عفاف و حجاب، لایحه زیاد سستی است و من ۵۰ تا ۶۰ اشکال از این لایحه را برشمردهام، که شورای نگهبان هم به برخی از آنان اشاره کرده است. اما غیر اشکالات ماهوی این لایحه، اشکالات شکلی زیاد نیز در آن زیاد دیده میبشود.
لایحه عفاف و حجاب جرمزا است تا حل کننده مشکلات
در روال عادی، هنگامی لایحه تصویب شده و ویراستاری که کمیسیون انجام میدهد، دیگر هیچ دستگاهی حق دستکاری در لایحه را ندارد؛ چرا که بعدا مدعی نشوند که ما لایحه را درست ارسال کرده بودیم و دستگاه دیگر دستکاری کرده است. به این علت، این لایحه اشکالات شکلی بسیاری داشت چرا که هم در ارسال آن عجله کردند و هم این که توسط افراد متخصص ارسال نشده می بود. تا به آنجایی که بنده خبر دارم، در بین اعضای کمیسیون قضایی مجلس، فردی که متخصص بوده و زمان کافی داشته باشد، وجود ندارد.
لایحه عفاف و حجاب، زیاد تر جرمزا است تا حل کننده مشکلات. در حالی که قانون برای حل مشکلات است. امور بسیاری که شرعا و عقلا مباح می باشند، بر پایه اصاله الاباحه در مباحات اولیه قرار میگیرند و این مسائل به تعبیر مرحوم صدر منطقهالفراغ شرعی می باشند. ما یک منطقهالفراغ دارم که شریعت در آن نفعا و اثباتا داخل نشده و برخی از موارد به خود مردم واگذار شده است.
اگر قضیه حجاب در حد محاربه می بود، قرآن مجازات تعیین میکرد
در هیچ جایی گفتن نشده که پیامبر اکرم(ص)، به امور یومیه و لباس مردم تعرضی داشته باشند، ما که بالاتر از ایشان نیستیم. هیچ آیه و سندی مبنی بر دخالت پیامبر(ص) یا امیرالمومنین (ع) در این مسائل وجود ندارد. قرآن مجید هم در مسائل مهمی همانند سرقت، زنا، محاربه و … جرمانگاری کرده و مجازات تعیین میکند؛ اگر قضیه حجاب در حد مسائلی چون سرقت و محاربه می بود، قطعا قرآن درمورد آن مجازات تعیین میکرد؛ اما نه پیامبر اکرم(ص) و نه ائمه اطهار درمورد این قضیه جرمانگاری نکردهاند.
او گفت و گو این نیست که آیا این قضیه واجب است یا خیر. اگر این طوری بخواهیم او گفت و گو کنیم، غیبت کردن حرام و نهی از غیبت واجب است؛ اما برای جلوگیری از غیبت کردن، که بعضا «اشد منالزنا» به این عمل حرف های شده است، آیا ما از ابزار کیفری یا زرادخانه کیفری منفعت گیری میکنیم؟
ایرادات جدی به لایحه حجاب و عفاف داخل است
برای هر قضیه اجتماعی و فرهنگی از زرادخانه کیفری، یعنی مجازاتها نباید منفعت گیری کرد. به این علت، این لایحه اشکالات جدی و ایرادات بسیاری دارد که نیروی انتظامی و قوه قضائیه را دچار میکند. این لایحه به اندازهای جرم انگاریهای تازه کرده و ابهام دارد که یک نیروی انتظامی جداگانه و تازه و قوه قضائیه جدیدی ملزوم است که فقط به این جرایم ناشی از این مصوبه رسیدگی کنند.
در این مصوبه، تعداد بسیاری از احکام تازه، مبهم و تفسیربردار نقل شده است، در حالی که مواد قانونی نباید تفسیربردار، کشدار و چند پهلو باشد؛ چرا که در این موارد هر مامور و هر قاضی، یا نهاد وابسته یک برداشت متفاوت از فرد دیگر، از مواد آن قانون خواهد داشت. ما به حد کافی گفتنهای مجرمانه در قوانین کیفری سرزمین داریم که قوه قضائیه و محاکم ما برای همانها جوابگو نیست.
متاسفانه نیروی انتظامی و قوه قضائیه ما مسئولیتهای سنگینی دارند که باید به آن مسئولیت ها پاسخگو باشند، اما عملا میبینیم آن مسئولیتهای سنگین بعضا رها شده و هر دو نهاد پراهمیت دچار مسائل سطحی و فرعی شدهاند. این مصوبه در صورت اجرایی شدن، خانوادهها و توده مردم را دچار دستگاه قضا و نیروی انتظامی کرده، جایگاه و شأن قوه قضائیه، به گفتن ناظر و دفاع کننده حقوق عامه پایین میآید و دچار مسائل یومیه و و چگونگی پوشش مردم میبشود، این درحالی است که پوشش مردم عمدتا در منطقهالفراغ شرعی قرار دارد.
اعتراف نمایندگان به دخالت افراد خارج از مجلس
سوال: دستکاری مصوبات در مجلس یازدهم مسبوق به سابقه است و پیشتر در جداول بودجه هم دستکاریهایی صورت گرفته می بود. این قضیه چه مقدار به پارلمان صدمه میزند؟
این که دقیقا چه اتفاقی در مجلس درمورد این لایحه افتاده است را نمیدانیم اما بیدقتی نمایندگان و دخالتهای برخی افراد یا نهادهای خارج از مجلس، مطلبی است که حتی نمایندگان خودشان نیز بعضا اذعان دارند. احتمالا هم مطرح برخی مسائل، جهت توجیه بیدقتی نمایندگان در تصویب این لایحه طویل و سست نقل میبشود.
نسل Z آرمان خواهی و هیاهوی نسل دهه ۶۰ را ندارد
سوال: برخی میگویند نسل زد (Z) دغدغه انتخاباتی ندارند، پیش بینی شما از وجود نسل زد در انتخابات چیست؟
هر چه ما جلوتر میرویم آن نسلی که به انقلاب و آرمانهای آن وفادار بودند، کم کم برای شرایط سنی، اوضاع و احوال اجتماعی از دور خارج خواهد شد و جای خود را به نسلهای تازه خواهند داد. این نسل، که در دوره گسترش گسترده فضای مجازی و دوره انفجار اطلاعات، بزرگ شده است؛ دیگر آن غوغا و آرمانخواهیهای نسل دهه ۴۰، ۵۰ یا ۶۰ یعنی نسل های X و Y را ندارد.
درگذشته رایزنیها زیاد تر می بود ولی در این دوره کمتر شده است. آقای ناطق نوری در قبل فعالتر بودند اما این دوره تا حدی به علت کسالت، کمتر مجال این نشستها را دارند. فعلا دوستان ما برای مجلس دوازدهم آمادگی لیست دادن، چه مشترک با معتدلین و چه جداگانه را ندارند.
از طرف دیگر با یک سوالات جدی درمورد مبنا جمهوری اسلامی، انقلاب، اهداف و علل وقوع آن روبه رو می باشند. باید جواب جدی و مناسبی درمورد این سوالات مخصوصا، سوالات مربوط به فساد سیستمی که مدعی انقلابی اخلاقی و آرمانهای متعالی بوده است، اراعه کرد. نسل زد دلیلی ندارد که به آرمان های انقلاب و شهدا وفادار باشند چون در آن زمان نبودند و چندان تعهدی هم به آن ندارند.
نسل تازه حوصله دیدن لباس روحانیت را ندارد
برای مثال در دوره آقای خاتمی، بر پایه توانایی شخصی امثال ما، اگر یک شخص روحانی در داخل سرزمین و حتی در خارج از سرزمین هم با لباس روحانیت رفت و آمد میکرد، با اقبال روبه رو میشد یا حداقل مورد اهانت واقع نمیشد، اما نسل تازه حوصله دیدن این لباس را هم ندارد و زیاد تر روحانیون با لباس روحانیت به راحتی نمی توانند بیرون در انظار و معابر عمومی تردد داشته باشند.
فاصله این نسل با آرمانهای انقلاب و خواستههای اولیه نسل انقلابی، زیاد تر شده و بدبینی آنان به مبنا جمهوری اسلامی و کارکرد روحانیت زیاد تر و عمیقتر گردیده است. ما داریم به نقطهای میرسیم که دیگر این نسل مطمعن خود را به جمهوری اسلامی، از دست داده اکثریتی از این نسل بهجستوجو مهاجرت به آرمانشهرهای خود هستد. به این علت، فکر میکنم اگر قرار باشد ما کاری انجام بدهیم در همین زمان جاری با وجود و حمایترهبر انقلاب باید انجام بدهیم قبل از آنکه به کلی این نسل را از دست بدهیم، امکان پذیر فردا زیاد دیر شده باشد.
نسل Z نه به رادیو و تلویزیون گوش میکند نه به نماز جمعه میرود
به نظر میرسد باید یک سری اصلاحات بنیادی درمورد نحوه اداره جامعه، روابط بینالمللی و ارتباطات جهانی، در نزدیک به اختیارات و نحوه تصمیمگیریهای رهبری، انتخابات ریاست جمهوری و مجلس، انتخابات خبرگان و دیگر مسائل کلان جامعه رخ بدهد. این اصلاحات اگر الآن انجام بشود، میتوان این نسل را به آینده سرزمین، نظام و انتخابات امیدوار کند. این نسل اصلاحات عینی و ملموس ملزوم دارد، نه سخنرانی در نماز جمعهها و کانالهای محتلف رادیو و تلویزیون. اکثریت قریب به اتفاق این نسل اصلا نه به رادیو و تلویزیون جمهوری اسلامی گوش میکنند و نه نماز جمعه میروال. اخبار فساد گسترده و اختلاسهای کلان را همراه با توجیهات مندرآوردی توجیهگران فساد گوش نمیکنند، بلکه مستقیما و در حد زیاد گسترده، در شبکههای مجازی به جستوجو حقایق می باشند.
باید سخن این نسل را سریعتر شنید و الا بعدا آنها به سخن فردی گوش نخواهند داد. چون وقتی که مردم فریاد زدند و مطالباتی داشتند، خصوصا نسل تازه معروف به نسل Z، در مدارس و دانشگاهها فریاد زدند و هیچ گوشی صدای آنان را نشنید. این نسل هیچ گوش شنوایی برای خواستههای خود نیافته است. انگار همه گوشها سنگین شده است، یقیناً این کار خاصیت سنین بالای مسؤلین است.
در دوره آقای رئیسی بدترین برخورد با دانشجویان و دانشآموزان شد
در دوره آقای رئیسی بدترین برخورد با دانشجویان و دانشآموزان شده است. در هیچ دورهای ما تا این حد از تعلیق و احضار به محاکم یا کمیتههای انضباطی و اخراج از دانشگاه، نداشتهایم. من بهگفتن یک کارشناس امور دانشگاهی و دانشجویی عرض میکنم، بهگفتن فردی که بیشتر از نیم قرن از عمر خود را در دانشگاه گذرانیده و با خبر عرض میکنم؛ در هیچ دورهای این سطح از دخالتها و برخوردها توسط حراست دانشگاهها نسبت به دانشجویان و اساتید سابقه ندارد.
همه این برخوردهاو مسائل فاصله تشکیل میکند. آقایان فکر میکنند اگر تعدادی را از طریق سهمیه و حکم دیوان عدل اداری و به زور قوت داخل دانشگاه بکنند، بهگفتن استاد یا دانشجو، فضا را به دست میگیرند و مسائل حل می گردد در حالی که دوره این نوع عمل های به لحاظ تاریخی به پایان رسیده و این ترفندها ناکامی خورده است. الآن وقتی است که باید سخن مردم، صدای اعتراض جوانان، صدای اعتراض زنان و دختران این سرزمین شنیده بشود، اینها صاحب همین خانهای می باشند که آقایان افتخار خدمتگذاری آن را دارند.
منبع :
خبرآنلاین
[ad_2]
منبع