برای دست های سیاه، قلب های سپید_خبررسان
به گزارش خبررسان
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبررسان از تنسیم، ۳۱شهریورماه ۱۴۰۳ انفجاری در معدن زغالسنگ طبس در استان خراسانجنوبی رقم خورد که این حادثه جهت کشته شدن ۵۳ نفر و مجروح شدن بیشتر از ۱۳ تن از معدنکاران این معدن شد.
انتشار کردن این خبر تلخ موجی از عکس العملها را در بین اهالی فرهنگ و ادب به همراه داشت. در ادامه، همزمان با چهلمین روز جانباختگان معدن طبس، تعدادی از سرودههایی را که به این عزیزان تقدیم شده است، انتشار میشود:
سیدمهدی بنیهاشمی
رفت تا از بین عمق زمین
لقمهای نان بیاورد بابا
نه که سپس از فراقهای زیاد
جسم بی جان بیاورد بابا
جیبهایش اگرچه خالی می بود
قلبش اما به قدر دریا می بود
توی ذهنم شرافت و غیرت
دستهای سیاه بابا می بود
عزتش تیشه می بود در دستش
از دل سنگها شرف میچید
همانند شب می بود و ماه دندانش
هر وقتی که خسته میخندید
سر و رویش ذغال می بود اما
ماه و خورشید خانه ما می بود
معدن آنجا بین کوهان نه
معدن عشقِ خانه بابا می بود
رفت و دیگر نیامد از آنجا
در سیاهی سپید شد بابا
کشته نه، در مسیر رزق حلال
مطمئنم شهید شد بابا
نغمه مستشار نظامی
با احترام به شعر مرد خاکستری استاد منزوی
تقدیم به همه پدران پاک سرزمینم
به اختصاصی پدران کارگر معدن و پدرانی که به خانه باز نگشتند
مردی که خاکستری می بود
مردی که عزم سفر داشت
ویرانتر از خاطراتم
از خلوت من خبر داشت
مردی که یک عمر در راه
با باری از رنج دلخواه
با آرزویی که بر دل
احتمالا دلش بال و پر داشت
هر روز بر دوشهایش
رنج مرا حمل میکرد
ازصبر و طاقت گمانم
او منفعتای زیاد تر داشت
مردی که خاکستری می بود
همانند درختان خسته
عمری برای شکستن
در سینه خود تبر داشت
در آرزویی که احتمالا
فردای من بهتر از او
در آرزویی که احتمالا…
در آرزویی …اگر داشت…
مشق شبم را به روی
این اشکها می نویسم
میگویم این مرد یک عمر
از دوش ما بار برداشت
مشق شبم علم و ثروت
ثروت ندارم ولی علم
علم وعمل ثروتم شد
آن آرزو که پدر داشت
انتهای مطلب/
دسته بندی مطالب
اقتصاد
منبع