معاویه؛ غایبِ حاضر در مسمومیت امام حسن (ع)_خبررسان
[ad_1]
به گزارش خبررسان
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبررسان از تنسیم، بازدید زندگانی امام حسن (ع) و وقایع رخ داده در زمان حیات ایشان که مصادف است با حاکمیت معاویه در شام، از حساسیتهای خاصی برخوردار است. تعدد روایتها از یک سو و جعل و تحریف تاریخ از زمان حیات امام(ع) از سوی دستگاه معاویه از نظر دیگر، جهت شده تا روایتهای تاریخی درمورد این برهه حساس از تاریخ صدر اسلام، متعدد و متکثر باشد.
از جمله روایتهای متعدد این دوره، میتوان به نحوه شهادت امام حسن(ع) اشاره کرد. در حالی که اکثر منبع های شیعی و حتی برخی از منبع های اهل سنت، رد پای معاویه در ماجرای شهادت امام(ع) را پررنگ میدانند، برخی از مورخان همانند ابن تیمیه، این روایتها را رد کرده و بر این باورند که سند تاریخی معتبری برای آن ذکر نشده است. این در حالی است که خاندان بنیامیه بعد از فتح مکه و عفو رسول خدا(ص)، کمکم راه خود را در ساختار سیاسی جامعه اسلامی باز و جایگاه خود را محکم کرد؛ جایگاهی که بعدها تأثیرات عمیقی بر جامعه اسلامی گذاشت و در برهههای متعدد تبدیل خروج امت اسلام از مسیر درست شد. امری که در عاشورا و در ماجرای شهادت امام حسین(ع) به اوج خود رسید و به وضوح بر همگان روشن شد.
سیدمحمود جوادی، پژوهشگر تاریخ اسلام، در اغاز سالروز شهادت امام حسن(ع) در او گفتوگویی با خبرنگار تسنیم، ضمن اشاره به این روایتها، به نقش غیر قابل تکذیب معاویه در این جنایت میپردازد. مشروح او گفتوگوی تسنیم با او را میتوانید در ادامه بخوانید:
*تسنیم: بنا بر روایتهای تاریخی، جعده دختر اشعث که همسر امام حسن مجتبی(ع) می بود، ایشان را مسموم کرد و به شهادت رساند. آیا مقصد او از این کار به زعم برخی از مورخین، برخاسته از یک حس حسادت زنانه می بود یا عوامل فرد دیگر در این جنایت دخیل می بود؟
یکی از اهداف علمای درباری بنیامیه و بازماندگان مکتب اموی، این چنین نشخوارکنندگان و وفاداران به نظر فکری این دستگاه، القای این شبهه و انگیزههای زنانه و حس حسادت جعده در ماجرای شهادت مظلومانه امام حسن مجتبی علیه السلام است تا ذهن عوام مردم و انگشت تهمت آنها به سوی معاویه نرود.
در روایتها آمده است که معاویه بن ابوسفیان به جستوجو آن می بود که یزید را جانشین خود کند. (او پیش از مرگ خود، این کار را انجام داده و از مردم برای پسرش بیعت گرفته می بود)اما او امام حسن علیه السلام را مانعی جدی برای رسیدن به این چنین هدفی میدید؛ چون آن حضرت با او شرط کرده می بود که حق ندارد جانشینی برای خود تعیین کند. همان گونه که در بین تشنگان قوت و خاندانهای سیاسی در همه ادوار، مطرح حذف و ترور رقیب یکی از گزینههای مرسوم بوده است؛ معاویه به جستوجو راهی می بود که امام مجتبی(ع) را از سر راه خود بردارد.
معاویه برای رسیدن به این راه و به شهادت رساندن امام حسن مجتبی علیه السلام به امپراتور بیزانس نامه نوشت و از او یک نوشیدنی سمّی و مهلک خواست کرد. امپراتور در ابتدا امتناع کرد اما سرانجام تسلیم خواسته شیطانی معاویه شد و با فرستادن این نوشیدنی موافقت کرد تا آنچه را که او در سر میپروراند، عملی کند.
دستگاه حاکم بنی امیه برای عملی کردن مقصد شوم خود نیاز به عرصهسازی تبلیغاتی برای ترور شخصیت امام حسن مجتبی(ع) داشت. عوامل تبلیغاتی بنیامیه با نیّتهای پلید خود در زمان حیات امام مجتبی (ع) برای ترور شخصیت آن حضرت دست به کار شدند و عرصه این ترور را با نقل کردن یک شبهه فراهم ساختند. طرفداران معاویه برای بدنام کردن امام حسن علیه السلام برچسب کثیرالطلاق بودن به ایشان زدند و در رابطه ازدواجها و طلاقهای منسوب به آن حضرت، راه مبالغه را در پیش گرفتند و انگیزه امام(ع) از ازدواجهای خود را نعوذبالله زنبارگی و تنوعطلبی در ذهن دیگران القا کردند تا حس حسادت جعده را نیز برانگیزنند. این شبهه تا سالها سپس از شهادت امام مجتبی(ع) نیز به تصمیم تخریب جایگاه آن حضرت نزد مسلمانان ادامه داشت؛ در حالی که تعداد زنان امام(ع)زیاد کمتر از آن می بود که تعداد بسیاری از مورخین ادعا میکنند.
قولهای معاویه به قاتل امام حسن(ع)
دستگاه تبلیغاتی بنیامیه به این شبهه اکتفا نکرده و به جعل روایت نیز روی آورد و ادعا کرد ازدواجهای مکرر امام حسن(ع) هیچ زمان مورد قبول امام علی(ع) نیز نبوده و آن حضرت در مسجد کوفه از مردم خواسته می بود دختران خودرا به عقد امام حسن(ع) در نیاورند؛ چون او مطلاق(کثیرالطلاق)است. ذکر این مسئله ملزوم است که برخی از شیعیانِ قضیهدار و وابسته به فرقههای غیرِ ۱۲ امامی همانند فطحیه، واقفیه، ناووسیه و غیر اینها، روایت مشکوک و جعلی مطلاق (کثیر الطلاق) بودن امام مجتبی(ع) را نقل کردهاند که برای ما شیعیان ۱۲ امامی قابل قبول نیست؛ به این علت که امام معصوم از همه رذائل مبراست و این رذائل هیچ جایگاهی در سنت پیامبر(ص) و نزد ائمه معصومین(ع) ندارد.
معاویه حتی در شرایط صلح با امام حسن مجتبی (ع) به جنگ آن حضرت رفت تا کار را همه کند، اما اینبار نه در میدان نبرد بلکه در خانه و حریم خصوصی ایشان. او گزینهای مناسبتر از جعده، دختر اشعث بن قیس کندی(همسر امام) نیافت تا بعد از شایعه ها درمورد مطلاق بودن امام حسن (ع)، حسادت اورا تحریک کرده و برابر وعده مالی و ازدواج با فرزندش یزید، نقشه مسموم کردن امام(ع) را اجرا کند. اما معاویه سپس از رسیدن به مقصد خود، به وعده خود وفا نکرد و جعده بعد از شهادت امام حسن(ع)، به ازدواج یعقوب بن طلحه بن عبیدالله درآمد، و این بخشی از اصل ماجرا می بود که مورخین منصف در کتابهای خود آوردهاند.
سوال مهمی که خودرا در اینجا نقل می کند این است که چطور قاتل امام مجتبی (ع) در ماجرای مسمومیت امام تبرئه و موفق میشود به عقد مرد فرد دیگر درآید؟ این میسّر نمیشود مگر با دخالت حکومت جائر و دستگاه قضایی فاسد زمان که هیچ وقعی به جان فرزند پیامبر نمینهد و این یکی از بیعدالتیهای شگفت و غریب تاریخ و از مظلومیتهای امام مجتبی (ع) است؛ لذا همدستی جعده با دستگاه حاکمیت کاملاً آشکار و هیچ تردیدی در خصوص دست داشتن معاویه با وی در قضیه شهادت امام مجتبی (ع) باقی نمیگذارد.
*تسنیم: در رابطه مسمومیت تبدیل شهادت امام حسن مجتبی(ع) روایتهای مختلفی وجود دارد که معاویه را از این جنایت شنیع تبرئه میکند. اگر در این عرصه توضیحاتی ملزوم است گفتن بفرمایید.
با نگاه اجمالی به برخی از کتب سیره و تواریخ، به آسانی میتوان به نقش مستقیم معاویه در به شهادت رساندن امام مجتبی علیه السلام پی برد و این نوشته در روایات شیعی یک امر مسلّم و اظهر من الشمس است و کمتر مورخی توانسته از کنار آن با بیتفاوتی بگذرد. از آنجا که این جنایت همانند به شهادت رساندن امام حسین(ع) لکه ننگی بر پیشانی بنیامیه است، علمای درباری این دستگاه ظالم از همان ابتدا با ردّ این ماجرا در صدد پاک کردن این ننگ و یا توجیه آن برآمدند. امروز هم علمای وفادار به مکتب اموی با وقاحت همه اعتقاد دارند در شرایط فتنه و جنگ نمیتوان به اخبار مربوط به نقش معاویه در مسمومیت امام حسن(ع) مطمعن کرد؛ چون هیچ کس آن را به نقل معتبر روایت نکرده است!
به همین علت روایات بسیاری در این عرصه و در راستای مبرا ساختن معاویه و دست نداشتن وی در این جنایت در برخی کتب عامه نقل شده است که ورود به جزئیات این نوشته به یک او گفت و گو کارشناسانه و مفصلی نیاز دارد. برای مثال و به اعتراف برخی از اندیشوران، ابن سعد در «الطبقات الکبری» و طبری در تاریخش مسموم شدن امام حسن مجتبی(ع) به دستور معاویه را نقل کردهاند، اما دستهای امانتدار! این نوشته را از این دو کتاب حذف کردهاند.
سبط ابن جوزی (م۶۵۴ق) به نقل از ابن سعد مینویسد: «ابن سعد در کتاب طبقاتش حرف های: معاویه چندینبار امام حسن رحمهالله علیه را مسموم کرد؛ چون او و برادرش حسین به شام میآمدند».
حذف روایتهای تاریخی درمورد ماجرای شهادت امام حسن(ع)
با وجود این چنین گزارشی از سبط ابن جوزی، باید این نوشته در طبقات ابن سعد حاضر باشد، ولی امروزه با مراجعه به این کتاب اثری از این گزارش تاریخی نخواهیم یافت. سعدى خزرجى (م۶۶۸ ق) نیز با تصریح به ذکر این نوشته در تاریخ طبری مینویسد: در تاریخ طبرى آمده است که حسن بن على در زمان معاویه مسموم از دنیا رفت. معاویه که باهوش و زیرک می بود، مخفیانه براى جعده، دختر اشعث که همسر امام حسن می بود، شربتى فرستاد و به او او گفت که اگر حسن(ع) را بکشى، تو را به ازدواج یزید درخواهم آورد. هنگامى که حسن(ع) از دنیا رفت، کسى را فرستاد که معاویه به قولاش عمل کند. معاویه در جواب او گفت: من در رابطه یزید، بخل میورزم(او را به دست هرکس نمیسپارم). چنان که حرف های می شود، متأسفانه این نوشته نیز در چاپهاى کنونى تاریخ طبرى وجود ندارد و از این کتاب حذف شده است!
اختلاف عمیق بین امام حسن مجتبی(ع) و معاویه از طریق روایتهای بسیاری به ما رسیده است، به طوری که هیچ انسان بیطرفی عمل به ترور امام حسن(ع) از سوی معاویه را دور از ذهن فکر نمیکند. با این حال برخی روایتها در کتب عامه برای دور نگه داشتن معاویه از ماجرای مسمومیت امام مجتبی(ع) چنان او را از صفات رذیله مبرا میکند گویا او یکی از حواریون رسول خدا(ص) بوده است. برخی از علمای ناصبی و از شیفتگان بنیامیه، در راستای فضیلتسازی برای معاویه، اورا خال المومنین، از کاتبان وحی و در حد حواریون رسول خدا(ص) معارفه میکردند، و از طریق سفیدشویی پیشینه معاویه، روایتهای صحیح و متواتر در عرصه عناد معاویه و دشمنی بنیامیه با اهل بیت پیامبر(ع) را روایتهایی مغرضانه قلمداد و تلاش میکردند آنها را مخدوش کنند یا در حد تلاش خود، این روایتها را بی تاثییر کرده و یا زیر سوال ببرند.
*تسنیم: اگر امکان پذیر به یک نمونه از تحریفات و تشکیکهای برخی از این علما که فرمودید از شیفتگان دستگاه بنی امیه بودند، در خصوص شهادت امام حسن مجتبی(ع) اشاره کنید.
باید او گفت به همان اندازه که حادثه مسمومیت تبدیل شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام برای امت پیامبر اسلام(ص) فاجعهبار می بود، توجیه این جنایت از سوی برخی علمای دربار اموی فاجعهبار و نفرتانگیز است. میخواهم به یکی از افراد مغرض و قضیهداری که به عداوت و جبهه گرفتن در برابر مواضع اهل بیت علیهم السلام مشهور است اشاره کنم، او فردی نیست جز «ابن تیمیه حرانی»، شخصیتی چالشبرانگیز و الهام قسمت شیفتگان بنیامیه. این فرد در مجلد چهارم از فتاوای خود، به مثابه جاده صافکن جنایات دستگاه اموی ظاهر میشود و زهر دادن به امام مجتبی علیه السلام را بی باکانه توجیه میکند.

ابن تیمیه کلام علامه حلی در خصوص مسومیت امام حسن(ع) را نقل کرده و اغاز به رد کلام علامه کرده و مینویسد: «أما قوله: إن معاویه سمّ الحسن هذا مما ذکره بعض الناس، ولم یثبت ذلک ببینه شرعیه، أو إقرار معتبر، ولا نقل یجزم به. وهذا مما لا یمکن العلم به، فالقول به قول بلا علم»؛ اما سخن علامه حلی که معاویه امام حسن(ع) را مسموم کرد، این را برخی از مردم حرف هایاند و بینه شرعی یا اقرار معتبر آن را ثابت نمیکند و نقلی که به آن یقین اشکار کنیم نیز وجود ندارد و این از چیزهایی است که ممکن نیست به آن علم اشکار کنیم قول به این که معاویه مسموم کرد قول بدون علم است. ابن تیمیه در ادامه این که حرف های میشود معاویه سم فرستاد تا امام را مسموم کنند را گمان دانسته است. یقیناً برخی از شاگردان ابن تیمیه همانند ذهبی نیز برای تطهیر معاویه، حقیقت تاریخی را نادیده گرفته و جریان مسموم ساختن امام حسن (ع) به دست معاویه را منکر شده و میگوید: «هذا شیء لا یصح فمن الذی اطلع علیه»؛ این چیزی است که صحیح نیست چه فردی بر این نوشته خبر اشکار کرده است؟
مسلمّاً هرکس که دست به این جنایت زده باشد هیچ زمان به این رسوایی اعتراف نمیکند، حال چه رسد دستور دهنده و آمر به قتل، حاکمی چون معاویه باشد؛ لذا ابن تیمیه با دلایلهایی مضحک که نشاندهنده چیزی جز بغض به خاندان پیامبر(ص) نیست، دست داشتن معاویه در قضیه شهادت امام مجتبی (ع) را رد کرده و از نظر فقهی آن بازدید میکند.
ابن تیمیه معتقد است اگر فکر کنیم که معاویه نقشه زهر خوراندن به حسن بن علی را کشیده باشد، این کار در امتداد نبرد و جنگ بین طرفین بوده است، یعنی هنگامی امام حسن مجتبی علیه السلام به جنگ معاویه برخاست، معاویه نیز این حق را داشت اورا با خوراندن زهر ترور کند و از سر راه بردارد تا خود توسط عوامل امام مجتبی کشته نشود.
ابن تیمیه در نوشته اختلاف بین امام حسن مجتبی علیه السلام و معاویه، فرق چندانی بین شرایط زمان جنگ و زمان صلح نمیبیند. او نقض معاهده صلح و خیانت و نیز ناجوانمردی معاویه در حق امام حسن مجتبی علیه السلام را نادیده میگیرد و این کار را امتداد جنگ بین طرفین میداند(یعنی حق کشتن امام مجتبی (ع) برای معاویه حتی در زمان صلح محفوظ است)، و ترور ایشان را به دست جعده با همین وقاحت توجیه میکند. او به این حد هم اکتفا نمیکند بلکه از آنجا که معاویه در نظر وی حاکم زمان (امیرمومنین) است همه تصمیمات او را (ولو ترور سبط پیامبر باشد) موجّه و دارای پایه شرعی میداند.
این تفکر مغرضانه و نفرتانگیز در این نقطه ختم نمیشود؛ بلکه در علتابن تیمیه، قاتل امام حسن مجتبی علیه السلام (یعنی جعده که همان مزدور معاویه است) مأجور است و اگر حق با قاتل باشد! قاتل دو اجر میبرد؛ ولی اگر حق با او نباشد، با توجیه فقهی و کلّی «إجتَهَدَ فأخطأ»، او تنها اجر عمل خود را (ولو به نادرست) میبرد، حال میخواهد مقتول و مسموم یک فرد عادی باشد یا سبط پیامبر اکرم(ص).
در این راستا ابوهریره یکی از اصحاب پیامبر (ص) می بود که هنگامی از صلح بین امام حسن (ع) و معاویه آگاه شد، از حجاز به معاویه پیوست و وقتی که استقبال مردم کوفه را از معاویه در مسجد دید، زانو زد و با شور و شوق سخت و با اصرار بر این که بر رسول خدا (ص)، افترا نمیبندد، روایتی از پیامبر درمورد لعن فتنهگران در حرم نبوی خواند و امام علی (ع) را مصداق آن معارفه کرد. معاویه به پاداش این کار، حکمرانی مدینه را به ابوهریره داد.
بر پایه گزارشهایی، معاویه هرگاه از او خشمگین میشد، وی را از حکومت مدینه عزل میکرد و هرگاه از او راضی می بود، دیگر بار او را منصوب میکرد. این یک مشت نمونه خروار از اصحابی است که در دوران حکمرانی معاویه میزیستند. متاسفانه علمای بسیاری در طول تاریخ که جیرهخوار دستگاه اموی بودند، با تحلیلهای شیطانی و بعضی اوقات هم با فتواهای پلید و نابحق خود جنایات بنیامیه در حق خاندان پیامبر را توجیه و به سیاست فریب و تزویر بنی امیه پشتیبانی کردند.

*تسنیم: برخی از متأخرین ادعا کرده اند از آنجا که امام حسین علیه السلام نوشته مسمومیت و شهادت امام حسن علیه السلام را پی گیری نکردند، بعد اخبار مسمومیت جعلی است. جواب به این شبهه چیست؟
محدثین و علمای مزدبگیر دستگاه بنیامیه ماموریت داشتند توجیهگر جنایات معاویه و فرزندش یزید باشند. در بین آنها برخی از اصحاب مشهور پیامبر (ص) بودند که یا حدیث جعل میکردند یا با سکوت خود، رازهایی را در خصوص اهل بیت پیامبر (ص) از مردم نهان میکردند تا با کتمان فضائل اهل بیت علیهم السلام به دستگاه تبلیغاتی بنی امیه پشتیبانی کنند. آنها از معاویه پولهای کلانی دریافت می کردند تا حق را نهان کنند و باطل را به گفتن حق نمود دهند. امروز اگرچه خبری از دستگاه بنیامیه نیست؛ ولی عملههای فکری مکتب اموی هم چنان در دشمنی خود با اهل بیت پیامبر (ص) در حال تاخت و تازند.
بیماری یا شهادت؛ امام حسن(ع) چطور از دنیا رفتند؟
در برخی منبع های غیر شیعی از رحلت امام حسن(ع) بر تاثییر بیماری سخن به بین آمده است که یقیناً با قول اکثر قریب باتفاق دیگر منبع های تاریخی و حدیثی ناموافق است. از طرفی هم روایاتی در دست است که آخر عمر همه امامان (علیهم السلام) را شهادت (مرگ غیر طبیعی) ذکر کرده است. از امام حسن (ع) نقل شده که فرمودند: «مَا مِنَّا اِلَّا مَقْتُولٌ اَوْ مَسْمُومٌ؛ هیچ یک از ما امامان نیست، جز آنکه کشته یا مسموم شود».
برخی شیفتگان بنیامیه اعتقاد دارند جریان مسمومیت امام حسن(ع) یک جریان جعلی است و این نوشته در آن زمان چندان شایع نبوده است! چون در جریان قیام امام حسین علیه السلام هیچ اثری از آن (ادعای امام حسین مبنی بر خون خواهی برادرشان)، یا بردن نامی از امام حسن (ع) و معاویه دیده نمیشود. باید او گفت علت عدم پیگیری نوشته خونخواهی از سوی امام حسین علیه السلام به علت خواست خود امام حسن علیه السلام می بود، چنان که مورخین در این باره نوشتهاند: وقتی که بیماری امام حسن (ع) شدت گرفت، به برادرش امام حسین (ع) فرمود: ای برادر! من سهبار مسموم شدهام، ولی همانند اینبار مسموم نشده بودم. جگر من (بر تاثییر این سم) بیرون آمده است. امام حسین(ع) سوال کرد: برادرم، چه فردی به تو سم داد؟ امام حسن (ع) فرمود: برای چه سوال میکنی؟ آیا میخواهی با آنها بجنگی؟ آنها را به خدا واگذار. به این علت امام حسین علیه السلام بنا بر وصیت امام حسن علیه السلام، این قضیه را پیگیری نکردند.
*تسنیم: درمورد نحوه مسمومیت امام حسن مجتبی(ع) و جزئیات آن نیز بفرمایید که در منبع های متقن به چه صورت روایت شده است؟
قطب راوندی آورده است: از امام صادق(ع) روایت شده که به نقل از پدران معصومش میاو گفت: امام حسن به اهل بیت خویش فرمود: «إنِّی أموتُ بالسُّمِّ، کما مات رسول الله»؛ من با زهر از دنیا خواهم رفت؛ همانطوری که رسول خدا (ص) با زهر از دنیا رفت.
پرسیدند: «چه فردی، این کار را میکند؟»
فرمود: «زنم جعده، دختر اشعث بن قیس، معاویه او را میفریبد و او را به این کار، فرمان میدهد».
انها گفتند: «او را از خانه خود، بیرون و از خودت دور کن».
فرمود: «چطور بیرونش کنم در حالی که تا این مدت کاری نکرده است. به هر حال فردی جز او مرا نخواهد کشت و چون بیرونش کنم، آنگاه در پیش مردم برای این کار، عذری خواهد داشت».
جعده علاوه بر امام حسن مجتبی به کنیز آزاد شده امام (ع) نیز زهر داده می بود. ولی آن کنیز، نوشیدنی زهرآگین را به شدت بالا آورد و زنده ماند، اما تقدیر اینگونه می بود که بدن امام حسن (ع) به زهر عکس العمل سریع نشان بدهد و علتشهادت آن حضرت شود. در روایتهایی که به ما رسیده اینگونه آمده، سپس از این که زهر جهت تشکیل زخم و جراحات شدید در معده امام(ع) شد، آن حضرت مقداری از جگر خودرا به همراه لختههای خون بالا آورد و به علت خونریزی و آلوده شدن خونِ بدن به آن زهر مهلک، نجات دادن ایشان ناممکن شد.
طوسی در کتاب امالی خود، جلد اول اینگونه آورده است، ابن عباس مىگوید: امام حسین بر برادرش امام حسن علیهما السلام در بیمارىاى که به شهادتش انجامید داخل شدند. بعد به او اراعه داشتند: برادرم. [حال]خود را چطور مىیابى؟ امام حسن (ع) فرمودند : خود را در اولین روز از روزهاى حیات اخروى و آخرین روز از روزهاى زندگى دنیوى مىیابم و مىدانم که از زمان معین شدهام در نمىگذرم و بر پدر و جدم داخل مىشوم با این که دورى تو و برادرانت و دوستان را ناخوش مىدارم و از این سخنم از خدا طلب بخشش مىکنم و به سوى او باز مىگردم. بلکه به دیدار فرستاده خدا صلّى اللّه علیه و آله و امیر مؤمنان على بن ابى طالب صلوات الله علیه و فاطمه سلام اللَّه علیها و حمزه و جعفر علیهما السّلام شوق و علاقه دارم (و از سوى خداوند جانشینى است بر هر هلاک شوندهاى و ماتمى بر هر مصیبتى و جبرانى بر هر از دست رفتهاى است) [این سخنى است که در هر هنگام تسلیت و تعزیت به صاحب عزا گفته مىشود] اى برادرم اندکى قبل جگرم را در طشت مشاهده کردم و دانستم که چهکسى بر من این چنین مصیبت و سختى را روا داشته است و از کجا ایناین چنین گشتم. بعد اى برادرم تو با او [که با من چنین کرده است] چه مىکنى؟ امام حسین (ع) فرمودند : به خدا سوگند او را مىکشم. امام حسن (ع) فرمودند : بعد هیچ زمان تو را به او آگاه نمىدارم تا با رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله ملاقات کنیم .
اشاره به پارههای جگر در این روایات به استناد گفتن امام حسن مجتبی (ع) و وصیت ایشان به برادرش امام حسین (ع) است که فرمود: «یا أخی إنّی مفارقک ولاحق بربّی عزَّ وجلَّ وقد سُقیتُ السمّ، ورَمیتُ بکبدی فی الطست، وإنّی لعارفٌ بمن سقانی السمّ، ومن أین دهیتُ، وأنا أخاصمه إلى الله تعالى»؛ برادرم، من تو را ترک میکنم و به پروردگارم میپیوندم که زهر آب خورده و جگرم را در طشت انداختم. می دانم زهر را چه فردی به من داده و از کجا آمده است و در پیشگاه خداوند متعال با او مجادله خواهم کرد.
علاوه بر استفراغ کردن بر تاثییر زهر، رنگ پوست آن حضرت نیز کبود شد و به رنگ سبز درآمد. در روایت این چنین آمده که: «ولمّا جرى السمّ فی بدنه تغیّر لونه واخضرَّ واعتنقه الحسین علیه السلام طویلاً وبکیا..»؛ هنگامی سم در بدنش پخش شد، رنگش تحول کرد و سبز شد. حسین علیه السلام مدتی طویل او را در بغل گرفت و گریستند.
با این چنین توصیفی که در روایات در درمورد جزئیات مسمومیت امام مجتبی(ع) به ما رسیده در مییابیم که این زهر تا چه حد مهلک و کاری بوده که به ارگانهای حوالی معده آن حضرت صدمه جدی و جبرانناپذیری داخل کرده می بود و هیچ راه نجاتی برای آن وجود نداشته است.
مراعات حال حضرت زینب(س) در ساعات پایانی زندگانی
از مسئله های ظریف در آن لحظات سخت، مراعات کردن حال حضرت زینب(س) توسط امام حسن علیه السلام می بود. روایت فوق ادامه میدهد: «وبینما هما کذلک، وإذا بالعقیله زینب وباقی الهاشمیّات جئن لعیاده الإمام علیه السلام، فالتفت الحسن علیه السلام إلى أخیه الحسین قائلاً: أخی أبا عبدالله، نحِّ هذا الطَّسْتَ عنّی لئلّا تراه أختنا زینب»؛ در حالی که آنها این چنین بودند، زینب(س) و بقیه زنان هاشمی به عیادت امام علیه السلام آمدند. حسن علیه السلام رو به برادرش حسین کرد و او گفت: برادرم اباعبدالله این طشت را نهان کن(از جلوی من بردار) تا خواهرمان زینب آن را نبیند.
شیخ صدوق در کتاب امالی به سندش از امام رضا علیهالسّلام روایت کرده که فرمود: چون زمان وفات امام حسن (ع) رسید، گریست! به آن حضرت عرض شد: چطور میگریی با این که مقام شما نسبت به رسول خدا (ص) آنگونه است؟ و رسول خدا (ص) درمورد شما آن سخنان را فرمود؟ (انگار منظور امثال حدیث «إن الحسن و الحسین سیدا شباب أهل الجنه»و نظیر آن است.) و ۲۰ مرتبه پیاده حج به جای آوردهای؟ و سهبار مال خود را با خدا تقسیم کردهای؟ امام علیهالسّلام در جواب فرمود: «إنما أبکی لخصلتین: لهول المطلع و فراق الأحبه»؛ من به دو جهت میگریم یکی برای دهشت از روز قیامت و فرد دیگر برای فراق دوستان!
امام مجتبی علیه السلام در لحظات آخر عمر شریفشان دست خود را در دست برادرش امام حسین علیه السلام گذاشت. بعد از ساعتی دست خود را به آرامی تکان داد، سپس فرمود: سلام بر شما ای فرشتگان پروردگارم و رحمت و برکات خدا. سپس ناله هایش فروکش کرد، عرق سردی بر پیشانیاش نشست، دست و پایش را دراز کرد، چشمانش را بست و روحش از دنیا رفت.
روایت شده است چون امام حسن مجتبی علیه السلام به شهادت رسید، شیعیان در عراق به جنبش آمدند و براى امام حسین صلوات اللَّه علیه نامه نوشتند که معاویه را خلع و با آن حضرت بیعت کنند. امام حسین علیه السلام آنان را از این کار باز داشتند و یاد آورى فرمودند که بین امام حسن (ع) و معاویه پیمانى است که شکستن آن تا آخر زمان جایز نیست و اگر معاویه بمیرد در اینباره اظهار نظر خواهد فرمود.
*تسنیم: برای حسن ختام این او مباحثه، چند روایت از امام مجتبی(ع) که مناسب حال و روز مردم و شرایط امروز ماست برایمان گفتن کنید.
امام حسن مجتبی (ع) به اعتراف دوست و دشمن، یکی از خوش سخنترین اشخاص دوران خود به شمار میرفت. معاویه با وجود دشمنی آشکارش با امام حسن (ع) در جایی این چنین گفتن میکند: «حسن» تنها فردی است که هنگامی سخن میاو گفت، آرزو میکردم که گفتارش را ادامه دهد.
از فرمایشات گهربار ایشان به چند روایت بسنده میکنیم و این او مباحثه را به آخر میرسانیم. امام حسن مجتبی (ع) خطاب به معاویه فرمود: فأقسم بالله لو أن الناس بایعونی وأطاعونی ونصرونی لأعطتهم السماء قطرها، والأرض برکتها، ولما طمعت فیها یا معاویه»؛ به خدا سوگند که اگر مردم با من بیعت میکردند و از من فرمان میبردند و مرا پشتیبانی میدادند، آسمان بارانش را و زمین برکتش را به آنان ارزانی میداشت، و تو ای معاویه طمعی در خلافت نمیکردی.
از امام حسن مجتبی علیه السلام پرسیدند: «ماالعقل؟» فرمود: «التجرع للغصه حتی تنال الفرصه». ایشان عقلانیت را سرکشیدن غصه تا فرارسیدن زمان مناسب میدانند.
زمخشری در کتاب ربیع الابرار روایت کرده که امام حسن مجتبی (ع) چنان می بود که چون از وضوی نماز فارغ میشد رنگش تحول میکرد و میفرمود: «حقٌّ علی من أراد أن یدخل علی ذی العرش أن یتغیر لونه».
روایتی از امام حسن مجتبی علیه السلام در کتاب «تحف العقول» نقل شده است که می فرماید: «فَاتَّقُوا اللَّهَ عِبَادَ اللَّهِ وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً مِنَ الْفِتَنِ وَ یُسَدِّدْهُ فِی أَمْرِهِ وَ یُهَیِّئْ لَهُ رُشْدَهُ»؛ ای بندگان خدا پرهیزگار باشید و بدانید که هر کس پرهیزگار باشد، خداوند او را به خوبی از فتنهها و آزمایشها بیرون بکشد و در کار او موفق سازد و اسباب هدایت او را فراهم کند.
انتهای مطلب/
دسته بندی مطالب
اقتصاد
[ad_2]
منبع