اینجا مارادونا فقط یک فوتبالیست نیست_خبررسان
[ad_1]
به گزارش خبررسان
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبررسان از تنسیم، ادبیات نوجوان در ایران، بهاختصاصی در دهههای تازه، با نگاهی جسور و نوآورانه، به بازآفرینی تواناییهای تاریخی، جنگ، فقر و رؤیاهای نوجوانان پرداخته است.
سه رمان شاخص «هستی»، «من منچستر یونایتد را دوست دارم» و «مارادونا محاکمه میشود: رؤیا زنجیر شدنی نیست!»، هرکدام با جهانبینی متفاوت و فرم روایی خاص، برشی از زیست نوجوان ایرانی در دهههای سخت را ترسیم میکنند. با وجود تفاوت در زبان، فضا و سبک، یک دغدغه محوری بین آنها مشترک است: خلق قهرمان نوجوان در بستر ناکامی، رؤیا و ناامیدی.
۱. «هستی»: بازآفرینی قهرمانی زنانه در بطن جنگ
رمان «هستی» نوشته فرهاد حسنزاده، روایت بلوغ دختری در آبادان دهه ۶۰ است. هستی برخلاف کلیشههای جنسیتی رایج، نهتنها در متن جنگ، بلکه علیه انتظارات فرهنگی، تلاش میکند خود را بازیابد. جنگ در این تاثییر، نه تنها یک تهدید است، بلکه بستری برای بازتعریف زنانگی یک دختر نوجوان و آرمانخواه و انسانیت است.
سبک نوشتار فرهاد حسنزاده با رویکردی به رئالیسم اجتماعی، حقیقت را با لحنی شاعرانه و درونی کاوش میکند. «هستی» روایت دختری است که به جای نهانشدن در سایه قهرمانان مرد، خود به نماد مقاومت و بازتعریف میهندوستی و ملیگرایی بدل میشود و تلاش دارد هویت متفاوت خود را اثبات کند.
۲. من منچستر یونایتد را دوست دارم: زلزله، فقر، و نجات با توپ
در رمان «من منچستر یونایتد را دوست دارم» از مهدی یزدانیخرم، نوجوانی بازمانده از زلزله رودبار، در تلاش برای ترمیم زندگی متلاشیشده خویش، فوتبال را به سکوی نجات بدل میکند. اینجا دیگر جنگ بیرونی نیست، بلکه زلزله بهگفتن استعارهای از فروپاشی اجتماعی و فقر ساختاری عمل میکند. با زبان محلی و نثری دقیق و بیپیرایه، یزدانیخرم به نئورئالیسمی بومی میرسد که رنج را با نوعی حجب روایی مینویسد.

فوتبال در این رمان، نه ابزار شهرت یا قهرمانی، بلکه وسیلهای برای زندهماندن و بازسازی روانِ زخمدیده نوجوان است. یزدانی خرم؛ در دل کابوس زلزله، رؤیای نوجوان را با فوتبال زنده نگه میدارد.
۳. مارادونا محاکمه میشود؛ رؤیا زنجیرشدنی نیست: رؤیا به مثابه مقاومت در دل سختیها
این رمان تلفیقی است دلنشین از حقیقت، رؤیا، اسطوره و تاریخ. نوجوانی در رشت دهه ۶۰ که فقر، فشارهای هنجاری و جنگ، زندگیاش را احاطه کرده، با پناه بردن به رؤیاهایش و قهرمان خیالیاش مارادونا، جهانی موازی خلق میکند؛ جهانی که در آن رؤیا نه محل فرار و گریزگاه، بلکه نیرویی امیدبخش است.
در اینجا رؤیا بر زخمهای ناشی از حقیقت مرهم مینهد.در این تاثییر، فوتبال شکل استعاری و شاعرانهتری به خود میگیرد: مارادونا نه فقطً قهرمان تودهها، بلکه پشتیبانیگر پسر ایرانی است که در رؤیاهای شبانهاش به روبه رو با سختیهای دنیای واقعی میرود و در نقد وضع اجتماعی خویش بزرگ میشود. این تاثییر با منفعتگیری از رئالیسم جادویی و روایتی فراتاریخی، ساختار حقیقت را میشکند تا حقیقت را از دل خیال بیرون بکشد.

رمان به جای رویاهای رایج چپ در این دوره، رویاهای انسانی یک نوجوان را برجسته میکند و به نقد شخصیتهایی چون چهگوارا میپردازد. این رمان در میانه نگه داری مارادونا بهگفتن یک اسطوره، به گفتن نقد ادبیات چپ در این دوره نیز بهشمار میآید. مارادونا محاکمه میشود؛ چون هستی بر هویت ملی؛ برابری جنسی و مبارزه با استعمار در نگه داری ایران اصرار دارد.
این رمان بر نقش رؤیا بهمثابه نیروی رهاییقسمت از ناامیدی پافشاری میکند و در مارادونا، چهرهای اسطورهای اما ضدایدئولوژیک از قهرمانی اراعه میدهد؛ که نه از دل مبارزات چپ مارکسیستی، که از دل بازی، رویا و عشق برمیخیزد.
تفاوتهای سبکی و تاریخی
سه رمان، هر یک با انتخاب یک اتفاقات تاریخی -جنگ ایران و عراق (هستی)، زلزله رودبار (من منچستر یونایتد را دوست دارم)، و دهه ۶۰ با همه سختیهایش (مارادونا محاکمه میشود)، نوعی بازخوانی خلاقانه از تاریخ معاصر ایران برای نسل نوجوان را اراعه خواهند داد.
از نظر سبک، هستی به رئالیسم اجتماعی وفادار میماند و هویت را در توانایی ملموس جستوجو میکند؛ “منچستر یونایتد را دوست دارم” با نوعی نئورئالیسم محلی، درد را از درون روایت میکند؛ و “مارادونا محاکمه میشود” با شکستن مرز حقیقت و خیال، به تأویل شاعرانهای از تاریخ و قهرمانی میرسد.
انتهای مطلب/
دسته بندی مطالب
اقتصاد
[ad_2]
منبع