این سکانس سریال «محکوم» هشدار نمی خواهد؟_خبررسان
[ad_1]
به گزارش خبررسان
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبررسان از تنسیم، رسانه، قرار می بود آینهای باشد برای بازتاب امیدها، آرمانها و حقیقتهای جامعه؛ اما امروز زیاد تر همانند دریچهای است رو به تاریکیِ روانی. سریالهایی که شبهایمان را پُر میکنند، دیگر نه ما را آرام میکنند، نه چیزی میآموزند، و نه حتی با کمدیهای دلنشین، لبخندی بر لبمان مینشانند.
کافی است چند شب پای تماشای پلتفرمهای نمایشخانگی بنشینید تا فهمید شوید خشونت، قتل، تجاوز و روابط خارج از عرف چطور به عنصر مهم روایتها بدل شدهاند.
آیا زمان آن نرسیده که بپرسیم: این محتواها به کجا میبرند ما را؟
سریال «محکوم» ساخته سیامک مردانه، یکی از تازه ترین آثار جنایی در شبکه نمایشخانگی است که با فضاسازی پُرتعلیق و داستانی معمایی، توانسته دقتهایی را جلب کند. سریال درمورد یک بازپرس زن است که تصمیم دارد بعد از سالها تنهایی، مجدد ازدواج کند؛ اما مخالفت پسرش به تراژدی ختم میشود.

هرچند انتخاب یک زن در نقش مهم و بازپرس – در بین تعداد بسیاری شخصیتهای مرد غالب در ژانر جنایی – یک قدم رو به جلو است، اما سکانسهای خشن و خونین، بهاختصاصی در آخر تکه سوم، بدون هشدار ملزوم و بدون مراعات استانداردهای محتوایی به نمایش درآمدهاند. همین سکانس، با صحنهای هولناک از چاقوکشی و قتل مهیار، در فضای مجازی چندین دفعه بازنشر شد و به شدت دستبهدست گشت؛ در حالی که تنها هشدار ابتدایی سریال – که اکثر مخاطبان آن را نمیبینند – نمیتواند توجیهکننده این بیپروایی تصویری باشد.
این اولینبار نیست که در پلتفرمهای داخلی ناظر نمایش بیمحابای صحنههای خشونتبار هستیم. از صحنه تجاوز در «شغال» گرفته تا قتلهای هولناک در سریالهای دیگر، تصویری که به مخاطب اراعه میشود، بیشتر از آنکه انتقادی، هشداری یا تحلیلی باشد، نوعی «عادیسازی خشونت» است.
.
آیا زمان آن نرسیده که به جای نمایش صرف صحنههای تکاندهنده، به پیامدهای روانی و اجتماعی آنها هم فکر کنیم؟ نوجوانی که شبانه این صحنهها را در گوشی خود میبیند، چه تصویری از جهان در ذهنش شکل میگیرد؟
کارشناسان حوزه روانشناسی رسانه چندین دفعه هشدار دادهاند که تکرار و تماشای مکرر خشونت، به افت اغاز تحمل و افزایش پرخاشگری میانجامد. این اثرات آرام اما ماندگارند. هنگامی هر شب با خون و چاقو و سیلی و مرگ بخوابیم، صبح دیگر شاد و انسانی بیدار نخواهیم شد.
در این چنین شرایطی، پلتفرمها که روزی قرار می بود کمکاریهای تلویزیون را جبران کنند، خود به بستری برای زخمزدن به روان جامعه تبدیل شدهاند.
وقتی نهچندان دور، «خانه سبز»، «آژانس دوستی»، «همسران» و دهها سریال دیگر، با طنز سالم و داستانهای انسانی، نه تنها سرگرمی میآفریدند بلکه نسخهای از «زندگی بهتر» را هم نشان میدادند.
اما امروز، پلتفرمها از قهرمانان واقعی خالیاند. پدر و مادرهای خسته، معلمهای فداکار، کارگران زحمتکش و جوانهای امیدوار، جای خود را به جنایتکاران روانپریش و خانوادههای پر از نفرت و مرگ دادهاند.
احتمالا حرف های شود که سریالها قرار نیست ماموریت آموزش داشته باشند؛ اما این سخن تنها وقتی درست است که تأثیر سریالها بر ذهن و حرکت مخاطب نادیده گرفته شود. در جهانی که کودکان و نوجوانان به راحتی به محتوای تصویری دسترسی دارند، مسئولیت رسانه، دوچندان است.
خشونت اگر هم روایت میشود، باید با هشدار، تحلیل، و محدودیت سنّی دقیق همراه باشد. نه آنکه به شکل گرافیکی، اغراقشده و ناگهانی در وسط داستان بر سر مخاطب آوار شود.
زمان آن رسیده که رسانههای ما، بار دیگر به ماموریت فرهنگی و تربیتیشان بیندیشند. به جای قهرمانسازی از چهرههای بیرحم و قاتلان بیعلت، باید بازگردند به روایتهایی از همدلی، امید، تلاش و زیستن. رسانه نباید آینهی سیاهی باشد که چهره جامعه را زشتتر از آنچه هست نشان دهد. بلکه باید نوری بتاباند بر ظرفیتهای خوب، قهرمانهای واقعی و امیدهای خاموششده.
انتهای مطلب/
دسته بندی مطالب
اقتصاد
[ad_2]
منبع