حدادعادل: ندوشن همه عمر در وطنِ زبان فارسی زندگی کرد
[ad_1]
به نقل از خبرنگار فرهنگی خبررسان از تنسیم، آیین بدرقه پیکر محمدعلی اسلامی ندوشن پیش از ظهر امروز با اجرای علی درستکار در سالن اجتماعات موسسه اطلاعات با وجود حسن انوری، محمدجواد ظریف، اصغر دادبه، شهرام ناظری، ژاله آموزگار، غلامعلی حدادعادل، سیدعباس صالحی و سهیل محمودی برگزار شد.
سیدعباس صالحی مدیر موسسه اطلاعات در این مراسم ابراز داشت: موسسه اطلاعات خانه دوم اسلامی ندوشن می بود. سالهای سال در این خانه نوشت و علمش را اراعه کرد و افتخار ما میزبانی از این شخصیت می بود و همینجا یاد کنیم از مرحوم حجتالاسلام دعایی که این چنین فضایی را برای بزرگان علمی و فرهنگی سرزمین مهیا کرد.
او گفت: دو واژه، پربسامدترین واژههای گفتار و نوشتار زنده یاد اسلامی ندوشن می بود: «ایران و انسان» او به واقع دوستدار ایران می بود و دلسوز انسان. به نظر میرسد او مکتبی از انسانشناسی را پایهگذاری کرد و یا لااقل قوام داد که ویژگیهای خاص خودش را داشت. در مکتب ایرانشناسی واقعگرایی او، ایران هزاران ساله یک واحد متصل می بود و قطعه قطعه نبوده است، ایشان ایران قبل و بعد از اسلام را در امتداد هم میدانست. به تعبیر اسلامی ندوشن «ایران بعد از اسلام یک امپراتوری فرهنگی داشت که کمتر از سلسله هخامنشیان نبوده است». اسلامی ندوشن ایران را یک رود جاری و در جریان میدید.این استاد فرزانه نه خودشیفته ایران می بود و نه خود تحقیرگر می بود. به درستی آگاه می بود که هر تمدنی سه وجه پویا، مندرس و عیوب دارد. هنگامی اسلامی ندوشن از روح و جوهر ایرانی سخن بگویید میکرد منظورش قسمت اول است.
صالحی تصریح کرد: از وجوه مندرس تمدن سخن بگویید نمیکرد. واقعگرایی ایرانشناسانه به او یک نگاه عینی داده می بود و در نهایت هم نسبت به ایران همیشه خوشبین و امیدوار می بود و و در اوج ناامیدیها با واژگان حماسی دریچههای امید را به روی ما می گشود. یاد و نامش گرامی باد.
غلامعلی حداد عادل رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی در این مراسم او گفت: ندوشن در ایران دوستی گفتمانی عقلانی داشت و به جز ایران که وطن اسلامی ندوشن می بود، او یک وطن ذهنی و قلبی فرد دیگر هم داشت که در آن زندگی میکرد و آن زبان فارسی می بود. همه عمر در وطن زبان فارسی زندگی کرد و دفاع کننده فرهنگ ایران می بود. نوشتههایش تربیتی می بود. اسلامی ندوشن، ایرانی را فرهیخته میخواست و با قلم خود فرهیختگی ایرانی را آموزش میداد. عشق به ایران در تکتک کلماتش مشهود می بود.همان گونه که نظامی در هفت پیکر سروده: همه عالم تن است و ایران دل/ نیست گوینده زین سخن خجل
او همین طور گفت: اسلامی ندوشن نثر محکم و مایه گرفته از هزارسال شعر فارسی و برگرفته از قریحه سرشار ادبی خود داشت که در خدمت فرهنگ می بود. نهایتاً این دلبستگی خودش را در این نشان داد که وصیت کرد پیکرش به ایران بازگردد در نیشابور دفن بشود. نیشابوری که نگین انگشتر تمدن ایران است. ما ز دریاییم و دریا میرویم. دریای استاد اسلامی ندوشن ایران می بود.
ژاله آموزگار در این مراسم ضمن خوش آمدگویی به مرحوم ندوشن برای ورود به ایران او گفت: اسلامی گرامی به خاک ایران که همه عمرت دوستش داشتی خوش آمدی! و اکنون خطابم به این سرزمین بزرگ است. ایران گرامی! گوهر گرانبهایت که عشق به تو با وزش بادهای کویری در وجودش جا گرفته می بود به آغوشت بازگشته تا باتو بماند و همراه با تو به هزاران جوانهای که از خاک سر برخواهد آورد، راه و رسم وطن دوستی را بیاموزد. این فرزند صالح و خلف تو، کوهها و کویرها و دستها و رودها و دریاهای تو را نهرها و دریاچههای تو را کوههای سرسبز و خشک تو را عاشقانه دوست داشت.
او همین طور گفت: فرزندان دلبندت شاعران و متفکران و دانشمندان بلندمرتبه آن را بزرگ داشت و به ما آموخت که بزرگشان بداریم. او در حسرت و به یاد تو انگارً در غربت درگذشت تا وقتی که به بغل تو برگشت او اسایش را وقتی خواهد یافت که جسم بیجانش در بغل تو آرام بگیرد. ایران ! سرزمین ما! عشق تو چطور است که در وجود ما ایرانیان نهفته است و گاه سر برمیآورد و گاه خاموش است. اسلامی ندوشن تو را دوست داشت، اما تنها به دوست داشتن بسنده نکرد. او تلاش میکرد ایران را با همه خوبیها و معایبش دوست داشته باشیم و به ایرانی بودن ببالیم.در نوشتههایش نشان داد که باید این عشق بدون تعصب باشد. نشان داد که فرهنگ غنی تو از گردبادها جان به در برده و هیچ رویدادی نمیتواند این درخت تناور را خشک کند چرا که به قول فرزند برومند تو اسلامی ندوشن: تا ریشه در آب است امید ثمری هست.
آموزگار افزود: دکتر اسلامی هیچ زمان به انقطاع این سرزمین نیندیشید و به تداوم فرهنگ تو اصرار داشت. ایران گرامی! او تو و تمدن تو را ارج مینهاد، اما خردمندتر از این می بود که تمدنهای دیگر را فراموش کند و از این رو از او گفتوگوی فرهنگها و تمدنها سخن میاو گفت. سالها پیش از اندیشمندان جهان خواست تریبونهای آزاد او مباحثه بگذارند و فارغ از سیاستهای سیاستمداران، جهانی تازه بسازند. سرزمین گرامی ما! این فرزندت را که هیچ زمان موفق نشد از تو دل بکند به سویت باز آمده، در بغل مهربانت جایش ده که تو با این چنین فرزندانی هیچ زمان تنها نخواهی ماند. ما تو را ای ایران گرامی، به قول این فرزند تازه بازگشته است از یاد نخواهیم برد.
حسن انوری استاد ادبیات و عضو مدام فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی دیگر سخنران این مراسم می بود که در سخنانی او گفت: درست شصت سال است که با اسلامی ندوشن دوستی و رفاقت دارم. نخستین بار در سال ۱۳۴۲ در دفتر مجله یغما یکدیگر را دیدیم؛ من به ایشان گفتم که من در قسمت تألیف کتابهای درسی هستم و میخواهم از آثار و قطعات شما هم انتخاب کنم تا در کتابهای درسی منفعت گیری کنیم و از آنجا دوستی ما اغاز شد. من در این شصت سال مقالاتی درمورد آثار ایشان نوشتهام. مقالهای درمورد کتاب «روزها» نوشته بودم و یک مقاله هم درمورد نثر ایشان نوشتم که به نظر من یکی از بهترین نثرهای دوران تازه است. در کنار زیبایی این نثر، دقت نظری که ایشان داشتند مخصوصاً در سفرنامهها شایان تحقیق و دقت است و کتابها نوشته بشود.
عضو فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی افزود: هنگامی سفرنامه در سرزمین شوراها انتشار شد به دوستی که ۶ سال در شوروی تحصیل کرده می بود کتاب را دادم و ایشان گفتم من در این زمان شش سال آنقدر شوروی را نشناختم که ایشان در این یک ماه شناخته است. ایشان با این نثر شیوا واقعا حس خوبی به ما می داد. اسلامی ندوشن یکی از ایران دوستان واقعی می بود و ایران را انچه که باید باشد می خواست. زندهیاد اسلامی ندوشن در جایی نوشته است که دلمگواهی می دهد که روزگاری ایران قد راست خواهد کرد و این آرزوی همه ما نیز است.
در آخر این مراسم نماز میت بر پیکر استاد محمد علی اسلامی ندوشن اقامه و پیکر فرزند ایران تشییع شد. پیش از این قرار بر این می بود که پیکر استاد اسلامی ندوشن سپس از تشییع در تهران به نیشابور منتقل بشود، اما بنا به خواست مردم ندوشن و یزد، تغییراتی در برنامه تشییع و خاکسپاری تشکیل شد و بر پایه هماهنگیهای انجامشده با مقامات استان یزد و رضایت کتبی خانواده استاد، پیکرشان در شهرهای یزد و ندوشن نیز تشییع میبشود.
انتهای مطلب/
[ad_2]
منبع