نگاهی به فیلم “ظاهر”| دو دهه تاخیر برای تشکیل یک فیلم کانونی
[ad_1]
خبررسان از تنسیم-احسان طهماسبی
احتمالا اواخر دهه چهل شمسی که فعالیت جدی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در حوزه سینما و ساخت فیلمهای مختصر و بلند اغاز شد، فردی انتظاارش را نداشت که این ارگان سهم مهمی در ساخت فیلمهای برجسته تاریخ سینمای ایران داشته باشد. عباس کیارستمی به استخدام مرکز سینمای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان درآمد و با فیلمهای نان و کوچه و زنگ تفریح آمادگی ساخت فیلم درخشان مسافر را به دست آورد.
نورالدین زرینکلک پدر فیلمهای انیمیشن ایران از بنیانگذاران کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان می بود و بهرام بیضایی در کانون سفر، رگبار، غریبه و مه و کلاغ را ساخت. امیر نادری با فیلم سازدهنی یکی دیگر از آثار مهم سینمای ایران و کانون را ساخت. فرشید مثقالی نیز در کانون با فیلمهای انیمیشن و … افتخارات بسیاری را کسب کرد. با عبور از سالهای طلایی فعالیت کانون، هم چنان اطلاق واژه فیلمهای کانونی به آثاری با حالوهوای فیلمهای آن سالها در بین مخاطبان و علاقهمندان جدی سینما ترویج دارد.
ظاهر به کارگردانی حسین عامری در گروه همین فیلمها قرار میگیرد. فیلمی که در تلاش است ضمن نگه داری الگوهای مرسوم سینمای مورد اشاره، با الصاق داستان شهامت و مردانگی جوانی هجده ساله در زمان سربازی، در ساختار و فرم، اثری شبیه آثار مورد قیمت کانون بسازد. فیلمی با داستان ساده و به دور از تکلف که تلاش میکند روایتی عاشقانه را در دل جنگ نقل کند اما غافل از این که این شیوه فرمی و ساختاری برای آنکه در این روزگار مورد دقت مخاطب قرار گیرد نیاز به مضمونی تاثیرگذار دارد.
در واقع نمیتوان منکر این مسئله می بود که فیلمی با این شیوه ساختاری و محتوایی، دو دهه دیرتر ساخته شده و برای تشکیل فیلمهایی درخشان با مضمونی شبیه با این الگو، نیاز به دقت نظر زیاد تر و پرداختی دقیقتر دارد. ظاهر، قسمت قابلتوجهی از نیاز مخاطب برای رویارویی با فیلم را به دست طبیعت میسپارد و با پشتیبانی توان بالای محیط و اتمسفر تشکیل شده در آن، با پرهیز از نمایش سکانسهای خشونتبار جنگی، در تلاش است اثری نه درمورد جنگ بلکه درمورد حواشی مخرب جنگ را به نمایش بگذارد. دلدادگی ظاهر و زیور، در روستا بر سر زبانها افتاده و ازدواج آنها به علت مخالفت پدر زیور با مشکل روبه رو شد. در واقع نویسنده با تشکیل این گره در فیلمنامه تلاش در علاقه مند کردن زیاد تر مخاطب برای پیگیری داستان و فیلم دارد. غافل از آنکه قابل پیش بینی بودن داستان و فقدان جذابیت و پتانسیل کافی مطرح برای مخاطب، این امکان را برای تماشاگر به وجود نیاورده و عملا راهی به جایی نمیبرد.
علاوه بر این، عدم همسانی و یکنواختی بازیگران چه از منظر گویش، لهجه و چهره و چه از منظر جنس بازیها به یکی دیگر از عوامل گسست ربط تماشاگر با فیلم تبدیل شده است. هرچند که داستان ربط ظاهر با اکبر و قشنگ و تلاش ظاهر برای نگه داری محل زندگی این دو از بلایای طبیعی، رویکردی اخلاقی و در عین حال استعاری اشکار کرده و توانسته حس همدلی و ترحم مخاطب را به درستی برانگیزد و به دور از زیاده گویی، همدلی تماشاگر را با خود داشته باشد.
انتهای مطلب/
[ad_2]
منبع