سینمای ما مرعوب فیلمهای کمدی است/ ماجرای کُمای محسن رضایی چه می بود؟_خبررسان
                 [ad_1]
به گزارش خبررسان
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبررسان از تنسیم، در قسمت دوم مصاحبه با دانش اقباشاوی کارگردان فیلم سینمایی «اسفند» به ابعادی چون عدم ادامه اکران فیلم سپس از جنگ ۱۲روزه و عکس العمل این فیلمساز جنگی به این حادثه، تسهیل یا سختی ساخت فیلم جنگی و ارتباطی که فیلمساز با سرداران شهید جنگ تازه که در فیلم نیز وجود داشتهاند، میپردازیم.
شهید نیلفروشان و شهید ربانی مشکلات فیلم را آسان کردند
*تعداد بسیاری از کارگردانان از افتامکانات و سختی دسترسی به تسلیحات و تجهیزات نظامی گله های دارند، این نوشته برای شما چطور می بود؟ آیا شرایط نسبت به قبل بهتر شده می بود؟ و نقش سازمان اوج در این بین چه می بود؟
حقیقت این است که من بهعلت سابقه همکاریام در مقام دستیار در فیلمهای جنگی میدانستم که بهترین مسیر، همکاری با سازمان اوج است. از آنجا که شهید علی هاشمی از فرماندهان سپاه می بود، طبیعی می بود که ساخت فیلم با شراکت اوج و بنیاد سینمایی فارابی انجام شود. خوشبختانه از نظر سختافزاری، امکانات در سطح زیاد خوبی فراهم شد و کار بهراحتی پیش رفت، یقیناً میدانم که اعضای گروه تشکیل، زحمات تعداد بسیاری کشیدند تا این روال بدون سختی بر عوامل خلاق پیش برود، در همینجا ملزوم است از آقای مهاجر، توحیدپرست، حسن هاشمینسب، رضا سعیدی و طاهر امانی سپاس کنم.
.
تنها مورد چالشبرانگیز، نوشته منفعت گیری از بالگرد می بود که با همکاری شهید سرلشکر عباس نیلفروشان و شهید سرلشکر مهدی ربانی حل شد، از این نظر کاملاً راضی هستم، بااینحال، از نظر لجستیکی، بهبرکت پشتیبانیهای سازمان اوج و سپاه و نیز آشنایی خودم با منطقه، روال تشکیل رضایتقسمت می بود.
ژانر جنگی سختترین و پرمخاطبترین ژانر سینمایی در جهان است و کار در این حوزه نیازمند دقت تاریخی و هنری زیاد بالاست. جنگ ایران و عراق، با همه جزئیات و پیچیدگیهایش، میبایست با نگه داری حسوحال واقعی بازسازی شود، این کار، هم بزرگتاریخی و هم حماسی است و کنار آن، حس واقعی جنگ باید منتقل شود.
از شهید غلامعلی رشید تا آقا محسن همه قبل از فیلم مصاحبه شدند
* اسم شهدایی را آوردید که بهتازگی آنان را از دست دادیم، در فیلم نیز سردار غلامعلی رشید کنار دیگر شخصیتهای مهم نظامی همانند سردار رحیم صفوی و سردار محسن رضایی هم وجود دارند، آیا ارتباطی با آنها قبل از فیلم و در میانه ساخت داشتید؟ زیاد تر در رابطه شهید رشید دوست دارم بدانم و اینکه؛ آیا ایشان اصلاً تا قبل از شهادت فیلم را دیدند یا خیر؟
یاد شهید غلامعلی رشید را گرامی میداریم. ایشان و دیگر فرماندهان از جمله آقای محسن رضایی، سردار غلامپور، آقا رحیم صفوی و سرلشکر باقری قرار می بود با هماهنگی سازمان اوج فیلم را تماشا کنند. خاطرم هست که آقای غلامپور دو بار فیلم را با من دیدند، این چنین سردار ربانی (که خدا رحمتش کند) نظر دادند نمایش خصوصی در حسینیه منزل ایشان برگزار شود، اما متأسفانه پیش از آن، خودشان در جنگ دوازدهروزه به شهادت رسیدند و این دیدار محقق نشد.
تقریباً همه افرادی که در فیلم از آنها یاد شده، از بَلمران عراقیِ همراه شهید علی هاشمی گرفته تا سپهبد رشید و آقای رضایی، مورد مصاحبه قرار گرفتند و در حقیقت فیلم بدون آنان ساخته نمیشد. نزدیک به هفتاد تا هشتاد درصد محتوای فیلم پشتوانه پژوهشی دقیق دارد و هر جملهای که میبینید، مستند به اسناد و گفتگوهای واقعی است.
ماجرای تصادف و کما محسن رضایی را اولین بار آقای رشید تعریف کرد
* در جریان این پژوهشها آیا به اتفاق دلنشین و ناگفتهای برخورد کردید که از آن در فیلم منفعت گیری کنید؟
طبیعتاً کار فیلمهای دفاع مقدس، ماهیت تاریخی دارند و قضیه پژوهش در آنها زیاد مهم است. خوشبختانه فیلم اسفند از نظر پژوهشی قابلیت بالایی دارد و مستندات مرتبط با آن قابل انتشار کردن است. برای نمونه، برخی رویدادها برای اولین بار در این فیلم نقل شده و حتی بزرگان نظام نیز از آنها بیخبر بودند. بهگفتن مثال، تصادف آقای محسن رضایی پیش از عملیات خیبر، که تبدیل کما رفتن ایشان شد، برای اولین بار از زبان سرلشکر رشید برای ما توضیح داده شد. در این حادثه، ماشین در جاده شهابی واژگون میشود و آقای رشید که در عقب نشسته می بود بیرون پرت میشود اما آسیبی نمیبیند، اما آقا محسن صدمه شدید میبیند و دچار کما میشود. این خبر به گروه شهید علی هاشمی منتقل شده و جهت نگرانی شدید آنان میگردد. این اتفاق در فیلم برای اولین بار هم بازسازی شد و مخاطب حس میکند که اوضاع به هم ریخته و تنش و اضطراب لحظهای را توانایی میکند.
.
در پژوهشهای ما، این چنین اطلاعاتی حاضر نبوده است و این نوشته برای اولین بار توسط فرماندهان نظامی تعریف شد. این همکاری و اعتمادسازی، به اختصاصی با سردار غلامپور و آقای محسن رضایی، در مرحله های اولیه دشوار می بود، اما بعد از جلب مطمعن ایشان، همکاریها بهخوبی پیش رفت.
سینمای ما مرعوب فیلمهای کمدی است
* یک سوال مهم دیگر درمورد اتفاقی است که برای اکران فیلم رقم خورد. سینماها با اغاز جنگ ۱۲ روزه متوقف شد و این قضیه شامل حال فیلم اسفند هم شد. چرا فیلم را به پلتفرمهای اینترنتی سپردید؟ آیا این بدین خاطر می بود که از شرایط اکران فیلم راضی نبودید؟
علت این می بود که تهیهکننده پروژه، آقای توحیدپرست، و دیگر اعضای تیم تصمیم گرفتند فیلم از طریق پلتفرمهای اینترنتی، در دسترس عموم قرار گیرد تا مردم در ایام جنگ بتوانند با فیلم ربط برقرار کنند و روحیه بگیرند. این تصمیم علتشد فیلم در زمان جنگ به تماشای مخاطبان برسد و ما از این شیوه راضی بودیم.
.
اما درمورد شرایط اکران فیلم قبل از جنگ، از سیستم فرهنگی سرزمین گله هایمند هستم. حقیقت این است که سینمای ما نسبت به فیلمهای غیر دفاع مقدسی مرعوب می باشند. برای مثالً از ابتدا سانس مناسب برای فیلم داده نمیشد. با وجود تیزرها و تبلیغات مناسب از تلویزیون، سانسهای خوب به فیلم تعلق نمیگرفت. این تبعیض است؛ فیلمهای اجتماعی حتی اگر آثار خوبی باشند، حمایتو تبلیغ خواهد شد، اما فیلمهایی همانند «اسفند» که استانداردهای بالایی دارند، از این پشتیبانیها محروم خواهد شد. متأسفانه برای همین رعبی که نسبت به فیلمهای کمدی و برخی دیگر فیلمهای پرحاشیه دارند، حتی پیش از اکران فیلم، نسبت به فروش آن بدبین بودند. توانایی ما این می بود که فیلم «اسفند» توانست نظر مخاطبان را جلب کند. بچهها در جشنواره و مراکز گوناگون اکران فیلم، از غرب تهران تا مرکز شهر و حتی بالای شهر، بازخورد گرفتند و تقریباً در همه مناطق، رضایت مخاطبان بالای ۹۰ درصد می بود.
از این نوشته نمیتوان بسادگی گذشت؛ قضیهای جدی و بنیادین است. اینجا در روبه رو دوربین میگویم این روال بیتردید سینمای دفاع مقدس را دچار فرسایش میکند. از مرحوم رسول ملاقلیپور تا آقای درویش و آقای حاتمیکیا، که آرزوی سلامتی برایشان دارم، در دورههای گوناگون، آثار دفاع مقدسی ارزشمندی خلق کردند، اما حتی در همان دوران که شرایط بهمراتب مساعدتر می بود، آثارشان با بیتوجهی روبه رو شد.
امروز اما، حالت بغرنجتر شده است. گویی برچسبی نانوشته بر ژانر دفاع مقدس زدهاند؛ برچسبی که میگوید این آثار نباید تشکیل شوند. نتیجه این نگاه را در جشنواره فیلم فجر سال ۱۴۰۳ بهوضوح مشاهده کردیم. فیلم «اسفند» در همان جشنواره، در مرحله نامزدی و قضاوت، نادیده گرفته شد. اگرچه بهصورت اسمی یک سیمرغ دریافت کرد و چهار نامزدی کسب کرد، اما انتظار ما، با دقت به نظر منتقدان و بازخورد مخاطبان، زیاد فراتر از این می بود. نه تنها این اتفاق نیافتاد بلکه حتی یکی داوران سپس از جشنواره در مصاحبهای او گفت که اصلا نباید فیلم جنگی ساخته شود. دلنشین این که چند ماه سپس در همین سرزمین یک جنگ رقم خورد.
این چنین رویکردی نشاندهنده نوعی مرعوبیت و وادادگی فرهنگی است. که بهجای مسئولیتپذیری، به انفعال و بیتفاوتی منجر شده است. این حالت را هم در جشنواره مشاهده کردیم و هم در زمان اکران عمومی فیلم و باید پافشاری کرد که این قضیه، شوخیبردار نیست؛ قضیهای است ملی و حیاتی.
ژانر جنگی، در سطح جهانی، یکی از دشوارترین و پرزحمتترین گونههای سینمایی است. چه در ایالات متحده، چه در فیلیپین، و چه در دیگر کشورها، تشکیل آثار جنگی مدام با چالشهای فنی، تاریخی و احساسی همراه بوده است. حال اگر نوشته فیلم، جنگ ایران و عراق باشد، این سختی دوچندان میشود؛ چراکه علاوه بر جنبههای جنگی، با یک پروژه تاریخی و حماسی مواجهیم. بازسازی این چنین رویدادهایی نیازمند رجوع به وقایع چهار تا پنج دهه پیش است. فیلم باید هم روایت تاریخی دقیقی اراعه دهد، هم فضای حماسی را منتقل کند، و هم احساسات انسانی را برانگیزد. فقطً نمایش انفجار و درگیری کافی نیست؛ مخاطب باید حس کند که در دل اتفاق قرار دارد.
این ژانر، سزاوار تقدیر و حمایتاست. باید تشویق شود، باید مورد دقت قرار گیرد. بیتوجهی به آن، جهت فرسایش انگیزهها و افت اندوختهگذاری در این حوزه خواهد شد. اگر پشتیبانیهای ملزوم صورت گیرد، اندوختهگذاران نیز رغبت بیشتری برای تشکیل آثار تازه در ژانر دفاع مقدس خواهند داشت. متأسفانه، آنچه امروز ناظر آن هستیم، خلاف این مسیر است.
انتقاد از ذائقهسازی فرهنگی بد با چرخه یکطرفه اکران
* من هم با سخن بگویید شما موافق هستم، اما سینمادار و چرخه پخش میگوید؛ “سینما هزینه دارد و ما باید با فروش فیلمهای تجاری همانند کمدی، خرج خود را کسب کنیم.”، در مصاحبههای گوناگونی که با آنها انجام شده است، درمورد چرایی عدم اراعه سانسهای بهتر به فیلمهای غیرکمدی و تأثیری که در ذائقهسازی منفی میگذارند، جواب خواهند داد؛ “بر پایه توانایی میدانیم که فروش خوبی نخواهند داشت، بعد انجام نمیدهیم”.
سیستم سانسی اگر بهدرستی عمل کند، میتواند پشتیبانی کند فیلمهای دفاع مقدس با فیلمهای تجاری و پرفروش ترکیب شده و مخاطب تازه جذب کنند. اینگونه هم فیلمهای گوناگون فروش خوبی خواهند داشت و هم ذائقهسازی رخ میدهد. برای مثال، فیلم «اسفند» در کنار فیلم پرفروش فرد دیگر نمایش داده شد و تماشاگرانی که بلیت آن فیلم را اشکار نکردند، به فیلم «اسفند» هدایت شدند. این رویکرد علتمیشود که ذائقه مخاطب تحول کند و علاقه به ژانر دفاع مقدس افزایش یابد. قضیه اکران ما همانند فروشگاهی است که برند مورد علاقه خود را در روبه رو چشمان و ویترین فروشگاه میگذارد. طبیعتاً این برند به فروش بیشتری میرسد و ذائقه مشتریان را میسازد. اما اگر این روال برعکس شود حتماً در طویل مدت فیلمهای غیرکمدی هم فروش خوبی خواهند داشت.
.
علاوه بر این، حمایتاز فیلمهای دفاع مقدس نباید تنها بر پایه فروش باشد؛ این آثار دارای قیمت فرهنگی، تاریخی و هنری می باشند و باید بهطور مستمر حمایتشوند. اگر این پشتیبانیها انجام شود، اندوختهگذاران نیز انگیزه اشکار میکنند و تشکیل آثار تازه در این ژانر افزایش مییابد. ژانر جنگی، در سطح جهانی، یکی از دشوارترین و پرزحمتترین گونههای سینمایی در سراسر جهان است. تشکیل آثار جنگی مدام با چالشهای فنی، تاریخی و احساسی همراه بوده است. حال اگر نوشته فیلم، جنگ ایران و عراق باشد، این سختی دوچندان میشود؛ چراکه علاوه بر جنبههای جنگی، با یک پروژه تاریخی و حماسی مواجهیم. بازسازی این چنین رویدادهایی نیازمند رجوع به وقایع چهار تا پنج دهه پیش است. فیلم باید هم روایت تاریخی دقیقی اراعه دهد، هم فضای حماسی را منتقل کند، و هم احساسات انسانی را برانگیزد. فقطً نمایش انفجار و درگیری کافی نیست؛ مخاطب باید حس کند که در دل اتفاق قرار دارد.
این ژانر، سزاوار تقدیر و حمایتاست. باید تشویق شود، باید مورد دقت قرار گیرد. بیتوجهی به آن، جهت فرسایش انگیزهها و افت اندوختهگذاری در این حوزه خواهد شد. اگر پشتیبانیهای ملزوم صورت گیرد، اندوختهگذاران نیز رغبت بیشتری برای تشکیل آثار تازه در ژانر دفاع مقدس خواهند داشت. متأسفانه، آنچه امروز ناظر آن هستیم، خلاف این مسیر است.
* با دقت به این که به نوشته جنگ ۱۲روزه اشاره کردیم، سوال من درمورد عکس العمل و برخورد شما به گفتن فیلمساز جنگ با این اتفاق است. آیا حس کردید که باید در نسبت با این جنگ هم دست به کار شد و فیلم ساخت؟ حسی که در اغاز حملات دشمن به شما دست داد چه می بود، حماسی یا تدافعی؟
من خودم از این اتفاق سورپرایز نشدم، چون سالها است به توانایی زیسته جنگ و درگیریها در مناطق گوناگون، از جمله عراق و مقابله با داعش در سال ۱۳۹۴، دسترسی داشتهام. مطالعات و شاکله فکری ما مدام بر این باور می بود که ما در حال جنگیم و به این علت، یکی از دلایل ساخت فیلم جدیدم برای من انتقال توانایی جنگ به نسل نوجوان می بود. مقصد این می بود که اگر روزی جنگی رخ دهد، مخاطب جوان از توانایی دفاع مقدس و عملیاتهایی همانند خیبر و فرماندهی شهید علی هاشمی آگاه شود و بخشی از آن توانایی را دریافت کند.
من مدام معتقد بودم و تا این مدت هم معتقدم که ایران با استکبار جهانی و عاملیت اسرائیل و آمریکا در یک جنگ وجودی قرار دارد و باید محتوا تشکیل کنیم، آموزش دهیم و روحیه بدهیم. در این راستا، جنگ دوازدهروزه نیز نکات خاص خود را داشت و توانایی آن، تفکر و نگرش ما را نسبت به موضوعات اطلاعاتی و عملیاتی تحکیم کرد.
جنگ دوازدهروزه نوعی عملیات ترکیبی و هیبریدی تروریستی می بود که شامل ترور و نفوذ اطلاعاتی دشمن میشد. از لحاظ اطلاعاتی، نیاز می بود ضعفها و حفرهها شناسایی و بازسازی شوند. فیلم «اسفند» نیز به همین علت بر اطلاعات جنگ و نگه داری سکوت و امنیت پافشاری داشت. عملیات فکه در ابتدای فیلم بهخوبی این اهمیت را مشخص می کند. علی هاشمی و گروهش با سکوت کامل و سازماندهی دقیق، یک قرارگاه کاملاً سری تشکیل کردند. فیلم تلاش میکند این نسخه سری از قرارگاه نصرت را به نسل تازه منتقل کند. حتی خانواده شهید نیز از فرماندهی او خبر نداشتند. مادر شهید علی هاشمی بعدها به او او گفت که «تو میتوانی با ماشین مسافرکشی کنی» چون نمیدانست که فرزندش فرمانده است. این مثال مشخص می کند که چطور یک فرمانده دفاع مقدس میتواند بهصورت سری و امنیتی عمل کند. حتی سهلانگاری و بیتوجهی در ساختار قرارگاه بهگفتن نوعی همکاری با دشمن برداشت میشد و حساسیت بسیارای بر این نوشته وجود داشت.
من شخصاً مدتی است که درمورد این جنگ فکر میکنم و به گمان زیادً در آینده، فیلمی در رابطه جنگ دوازدهروزه تشکیل خواهم کرد تا زوایای اطلاعاتی، عملیاتی و امنیتی آن بهشکل هنری و پژوهشی منتقل شود.
* در آخر، بهنظر شما چه مقدار نسل تازه مخاطب و علاقهمند فیلمهای دفاع مقدسی همانند اسفند است و آن را دوست دارد؟
فیلمهای دفاع مقدس تا این مدت جایگاه اختصاصیای دارند، حتی نوجوانانی که با فضای دینی یا دفاع مقدس آشنا نیستند و بچههای نسل زد، با روایت صحیح و داستانگویی درست، به قهرمانی علی هاشمی علاقهمند شدند. بچههای ۱۴ تا ۱۵ ساله میانها گفتند؛ “این قهرمان پیگیر است، خسته نمیشود، ایدههای تازه میآورد و تا پیروزی دست از تلاش نمیکشد.”، این بازخورد مشخص می کند که روایت درست، فارغ از وابستگی مذهبی یا ایدئولوژیک، میتواند اثرگذار باشد.
دشمن در طول تاریخ مدام تلاش کرده است خاطرات نهضتها را قطع کند تا نسلهای بعدی تواناییای نداشته باشند، ماموریت فیلمسازان و داستانگویان، چه در سینما و چه در تئاتر یا ادبیات، جلوگیری از فراموشی و انتقال صحیح تواناییها است.
انتهای مطلب/
دسته بندی مطالب
اقتصاد 
[ad_2]
منبع