لبه تیغ؛ سرگشتکی انسان معاصر در روبه رو با مرگ_خبررسان
[ad_1]
به گزارش خبررسان
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرنگار تسنیم، رمان «لبه تیغ» نوشته سامرست موام با ترجمه مهرداد نبیلی به تازگی توسط انتشارات امبیرکبیر به چاپ سیزدهم رسیده است.این کتاب، ازجمله آثار قدیمی انتشارات امیرکبیر است که در قالب کتاب های جیبی چاپ و در سال ۱۳۵۱ به چاپ سوم رسید.
«لبه تیغ» سرگذشت جوانی است که یکی از دوستانش در جنگ جهانی اول برای او کشته می شود. این حادثه علتتکان خوردن و به کلمه تحول روحی او میشود و این شخصیت را وا میدارد در پی جواب سوالاتی مهم از زندگی برآید؛ این که مقصد زندگی و چرایی مرگ چیست؟ چرا درد وجود دارد؟ خدا کجاست و چه دین و اعتقادی را باید انتخاب کرد و … این شخصیت برای رسیدن به جواب این سوالات اغاز به مسافرت کرده و مشغول یک سیر آفاقی و انفسی می شود؛ هم ریاضت تن را تحمل میکند و هم به تحصیل حکمت و معرفت میپردازد تا در نهایت به جواب میرسد. حرف های میشود سامرست موام در این کتاب، سرگشتگی قهرمان قصهاش را از نزدیک جستوجو میکند.
نویسنده انگلیسی این کتاب، متولد ۱۸۷۴ و درگذشته به سال ۱۹۶۵ است. پدرش کارمند سفارت انگلستان در فرانسه می بود و موام زمان ماموریت او در پاریس متولد شد. او سال ۱۹۲۷ زندگی خود را به پاریس منتقل کرد و همانجا درگذشت. در طول زندگی هم روحیات سرگشتگی و شوریدگی داشت و پزشکی را به هوای نویسندگی رها کرد. «لبه تیغ» این نویسنده سال ۱۹۴۴ انتشار شد.
شخصیتهای داستان «لبه تیغ» با هم تفاوت فرهنگی دارند. کشورهایی هم که از آنها آمدهاند همین طور؛ آمریکا، انگلستان و فرانسه. به این ترتیب مخاطب این رمان، در فرازهایی از آن، تفاوتهای فرهنگ آنگولاساکسونی را با فرهنگ دیگر مناطق اروپا و گستره جغرافیایی غرب ناظر است. این چنین مخاطب در فرازهای بسیاری از «لبه تیغ» ناظر تفاوت غرب (در یک جغرافیایی کلی؛ اعم از آمریکا و اروپا) با شرقِ عالم است و چون محور گفتن این تفاوتها، شخصیت لاری و سفرهایش به نقاط گوناگون دنیاست.
از نظر شخصیت مهم این رمان یعنی لاری، رضای غایی، تنها در زندگی معنوی بهدست میآید. سامرست موام هم خود را بهگونه معناداری، از آدمهای خاکی و پایگیر خاک میدانست.
مقطع ابتدایی رمان «لبه تیغ» مربوط به سالهای بعد از جنگ جهانی اول است؛ وقتی که آمریکا بهشدت در حال رشد و گسترش می بود و یک دفعه به رکود اقتصادی بزرگ خود برخورد که از سال ۱۹۲۹ تا ۱۹۳۳ طول کشید. موام در این کتاب؛ هم برهه پیش از رکود بزرگ را عکس کرده که در آن آمریکا بهشدت یکبهشت رویایی عکس میشد؛ هم بعد از رکود بزرگ را که آن عکس آرمانی تا حد بسیاری خدشهدار شد. از بینرفتن جامعه انگلیس هم، یکی از مسائل مربوط به فرهنگ آنگولاساکسون است که در رمان «لبه تیغ» به آن پرداخته شده است.
موام،در این کتاب یکداستان واقعی را روایت میکند و معترف است چیزی را از خود نساخته، اما برای آنکه فردی شخصیتهای واقعی و الهامقسمت داستانش را نشناسد، نامهایی را از خود برای آنها انتخاب کرده تا هویت واقعیشان را پردهپوشی کند.
شخصیتهای قصه «لبه تیغ» یعنی الیوت، لاری، گری، ایزابل و سامرست موام، در فواصلی از هم دور میافتند اما مجدد دور هم جمع خواهد شد و موام در مقام راوی، هم ماجراها را روایت و هم روابط بین آدمها را تحلیل میکند. راوی داستان یعنی خود سامرتس موام هم، بهطور دائم بین انگلستان و فرانسه و بعضی اوقات آمریکا، در سفر است و در فواصلی که شخصیتهای مهم را در این سفرها میبیند، روایتهای آنها را از اتفاقات میشنود. او در فرازهایی لحنی دارد که گویی باید به خواننده خود در مقام یک مافوق گزارش ماوقع را اراعه کند و بعضی اوقات هم، چون در محل رخدادن اتفاق وجود نداشته، از تخیل خود منفعت گیری میکند.
رمان «لبه تیغ» در ۷ قسمت مهم نوشته شده که هر قسمت، فصلهای مختلفی را در بر میگیرد.
در قسمتی از این کتاب میخوانیم:
«موفق نخواهی شد. تو نمیتوانی بفهمی که لاری الان در پنجه یکی از نیرومندترین احساساتی اسیر است که امکان پذیر در سینه آدمی خیمه بزند.
– یعنی میخواهی بگویی عاشق او شده؟
– نه. عشق در روبه رو این حس که من میگویم چیزی نیست.
– یعنی چه؟
– آیا هیچ زمان کتاب عهد تازه را خواندهای؟
– گمان میکنم.
– یادت هست که چطور مسیح به بیابان برده شد و در آنجا چهل روز روزه گرفت؟ آن زمان، چون خوب گرسنگی کشید شیطان پیش او آمد و او گفت: اگر تو پسر خدا هستی، امر کن این سنگها نان شود. اما مسیح در برابر این وسوسه ایستادگی کرد. آن زمان شیطان او را بر برج معبدی گذاشت و به او او گفت: اگر تو پسر خدایی، از اینجا خود را به زیرانداز. شیطان میدانست ملائک نگاهبان مسیح می باشند و نخواهند گذاشت بر زمین بیفتد. اما مسیح باز هم خودداری کرد. آن زمان شیطان او را به کوهی بلند برد و سلطنتهای جهان را به او نمود و او گفت اگر به پرستش پیش پای او بیفتد، همه آنها را به او خواهد بخشید. اما مسیح او گفت: از من دور شو ای شیطان! یقیناً داستان متی به همین جا ختم میشود، اما این طور نیست. شیطان باز بر مسیح ظاهر شد و او گفت: اگر ننگ و خفت شکنجه را قبول کنی و تاج خار و مرگ بر صلیب را بپذیری، نژاد آدمی را رهایی خواهی بخشید، چون انسان بزرگ تر از این محبتی ندارد که جان خود را برای دوستان خود از دست بگذارد. مسیح ناکامی خورد. شیطان آن قدر خندید تا پهلویش از خنده به درد آمد، چون از زشتیهایی که ممکن می بود بشر برای رهایی خود مرتکب شود باخبر می بود.
ایزابل خشمگین به من نگاهی کرده سوال کرد: این داستان را دیگر از کجا آوردهای؟
– هیچ جا. الان خودم آن را ساختم.
– به نظر من احمقانه و کفرآمیز است. »
چاپ سیزدهم امیرکبیر از ترجمه مهرداد نبیلی بر «لبه تیغ» با ۵۵۶ صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت ۴۶۰ هزار تومان اراعه شده است.
انتهای مطلب/
دسته بندی مطالب
اقتصاد
[ad_2]
منبع